محل تبلیغات شما



خلاصه داستان :وقتی مادر جویای وضع دخترش شد، دختر در جواب مادر گفت: وقتی شما رفتید، دختری به نام رقیه» وارد اتاق شد و به من گفت: بلند شو با هم بازی کنیم، گفت: بگو بسم الله الرحمن الرحیم تا بتوانی بلند شوی و سپس دستم را گرفت و من بلند شدم و متوجه شدم بدنم سالم است.

شفا پیدا کردن دختر مسیحی با توسل به حضرت رقیه(س) + صوت

 امروز روز سوم محرم است، روزی که به شهادت حضرت رقیه(س)، دختر سه ساله امام حسین(ع) مشهور است، امروز می‌خواهیم از آن سه ساله‌ای بگویم که عشق به پدر او را به سرزمین شام رساند و سرانجام به دیدار پدر رسید، امروز می‌خواهیم از پنجره وجود این باب‌الحوائج مولایمان حسین(ع) را زیارت کنیم، گرچه سه ساله است، اما با همان دستان کوچکش کارهای بزرگ و پیچیده‌ای کرده است، در ادامه به بیان معجزه ای از این بزرگوار می‌پردازیم:

حجة‌الاسلام سید عسکر حیدری، از طلاب علوم دینی حوزه علمیه زینبیه‏ شام چنین نقل کردند: روزی زنی مسیحی دختر فلجی را از لبنان به سوریه می‌‏آورد، زیرا دکترهای لبنان او را جواب کرده بودند، زن با دختر مریضش نزدیک حرم با عظمت حضرت رقیه (علیهاالسلام) منزل می‏‌گیرد تا در آنجا برای معالجه‏ فرزندش به دکترهای سوریه مراجعه کند، تا اینکه روز عاشورا فرا می‌‏رسد و او می‏‌بیند که مردم دسته دسته به طرف محلی که حرم مطهر حضرت رقیه (علیهاالسلام) است، می ‏روند، از مردم شام می‌‏پرسید: اینجا چه خبر است؟ می‌‏گویند: اینجا حرم دختر امام حسین (علیه‏السلام) است، او نیز دختر مریضش را در منزل تنها می‏‌گذارد و درب اتاق را می‌‏بندد و به حرم حضرت رقیه (علیهاالسلام) می‏ رود، آنجا متوسل به حضرت رقیه می‌‏شود و گریه می‏‌کند، به حدی که غش می‏‌کند و بیهوش می‌‏افتد.

در آن حال کسی به او می‏‌گوید: بلند شو به منزل برو! دختر تنهاست و خدا او را شفا می‌‏افتد، در آن حال کسی به او می‏‌‌گوید: بلند شو به منزل برو! دخترت تنهاست و خدا او را شفا داده است، زن برمی‏ خیزد به طرف منزل حرکت می‌‏کند و وقتی به منزل می‌‏رسد، می‌‏بیند دخترش دارد بازی می‌‏کند، وقتی مادر جویای وضع دخترش می‏‌شود و احوال او را می‌‏پرسد، دختر در جواب مادر می‏‌گوید: وقتی شما رفتید، دختری به نام رقیه» وارد اتاق شد و به من گفت: بلند شو با هم بازی کنیم، آن دختر به من گفت: بگو بسم الله الرحمن الرحیم تا بتوانی بلند شوی و سپس دستم را گرفت، من بلند شدم و ناگهان متوجه شدم که تمام بدنم سالم است، او داشت با من صحبت می ‏کرد که شما به منزل رسیدید و او گفت: مادرت آمد، سرانجام مادر مسیحی با دیدن این کرامت از دختر امام حسین (علیه‏السلام) مسلمان شد.


روایات و کرامات بسیاری از حضرت رقیه (س) از علما و بزرگان نقل شده که در کتاب ها و مقالات به چاپ رسیده است. از جمله کرامات این حضرت که از مهمترین آن به شمار می رود و مورد تایید علما و فقها است، ماجرای تعمیر قبر حضرت توسط یکی از بزرگان شهر دمشق است. ماجرای از این قرار است: مرحوم شیخ احمد کافی می‌‌فرماید: مرحوم سید هاشم خراسانی (1) یکی از علماء بزرگ شیعۀ در شام بود که سه دختر داشت، می‌‌گوید یکی از دخترهایم به خواب رفت، یک شب بیدار شد و صدا زد: بابا در شب بی‌بی رقیه را خواب دیدم، بی‌بی به من فرمودند: به پدرت سید هاشم بگو آب آمده در قبرم و بدن من نارحت است، قبر مرا تعمیر کنید، پدر اعتنایی نکرد، مگر می‌‌شود با یک خواب، دست به قبر دختر امام حسین (ع) زد؟ فردا شب دختر وسطی همین خواب را دید و باز پدر اعتنایی نکرد، شب سوم دختر کوچک سید این خواب را دید، شب چهارم خود سید هاشم می‌‌گوید خوابیده بودم که یک وقت دیدم یک دختر کوچک دارد می‌‌آید، این دختر از نظر سِنی کوچک است، اما آنقدر با اُبهت است که با صولت و جلالت دارد می‌‌آید، رسید جلوی من به من فرمودند: سید هاشم مگر بچه‌‌هایت به تو نگفتند که من ناراحتم؟ قبر مرا تعمیر کن؟ گفت: من با وحشت از خواب پریدم و به نزد والی شام رفتم تا او را ببینم و جریان را بگویم، والی نامه‌‌ای به سلطان عبدالحمید نوشت، سلطان به والی گفت که ما جرأت نمی‌‌کنیم و ما دست نمی‌زنیم. والی به علمای شام امر کرد که بروند، آنگاه به دست هر کس قفل درب حرم مقدس باز شد، همان کس برود و قبر مقدس او را نبش کند و جسد مطهرش را بیرون بیاورد تا قبر آن حضرت را تعمیر کنند، قفل به دست هیچ یک باز نشد مگر به دست مرحوم سید ابراهیم، بعد هم که به حرم مشرف شدند، هرکس کلنگ بر قبر می‌‌زد کارگر نمی‌‌شد تا آنکه سید هاشم کلنگ را گرفت و بر زمین زد و قبر کَنده شد، بعد حرم را خلوت کردند و لحد را شکافتند، دیدند بدن آن مخدره میان لحد قرار دارد و کفن آن مخدرة صحیح و سالم است، اما آب زیادی میان لحد جمع شده است.
سید هاشم پایین رفت و دستهایش را زیر بدن این سه ساله برد، بدن را با کفن از توی آبها بیرون آورد و روی زانویش گذاشت، آب قبر را کشیدند، نزدیک ظهر شد، بدن را در یک پارچۀ سفید گذاشتند و نماز خواندند، غذا خوردند، دو مرتبه آمد و بدن را روی دستش گرفت، اینها تا غروب مشغول بودند، تا سه روز قبر را تعمیر کردند و به جای آب گُلاب مصرف می‌‌کردند و گِل درست می‌‌کردند و قبر را می‌ساختند، از آن آبها جلوگیری و قبر ساخته شد، سید هاشم یک تکه پارچه دیگر از خودش آورد، روی کفن انداخت، بدن را برداشت و در قبر گذاشت.
علمای شیعه می‌‌گویند در این چند روز همه گریه می‌‌کردند، سید هاشم هم همینطور، اما روز سوم وقتی سید هاشم بدن را در قبر گذاشت و بیرون آمد دیگر فریاد می‌‌زد، گفتم سید هاشم چی شده چرا فریاد می‌‌زنی؟ گفت به خدا دیدم آنچه شنیده بودم، مدام فریاد می‌‌زد رفقا به خدا دیدم آنچه شنیده بودم، گفتیم سید هاشم چه دیدی؟ گفت به خدا وقتی این بدن را در قبر بردم، دستم را از زیر بدن بیرون کشیدم، یک مقدار گوشه کفن عقب رفت و دیدم هنوز بدنش کبود و سیاه است، هنوز جای آن تازیانه‌‌ها روی بدن این سه ساله باقی است.
این قضیه در سال 1242 هجری شمسی رخ داده و در کتاب معالی» هم این قضیه مجملاً نقل شده است و در آخر اضافه کرده است: فَنزلَ فی قبرها و وَضع علیها ثوباً لفَّها فیه و أخْرجها، فإذا هی بنتٌ صغیرةٌ دُونَ البُلوغِ و کانَ متْنُها مجروحةً مِنْ کثرةِ الضَّرب»، آن سید وارد قبر شد و پارچه‌ای بر او پیچید و او را خارج کرد، دختر کوچکی بود که هنوز به سن بلوغ نرسیده و پشت شریفش از زیادی ضربات مجروح بود


كرامات و معجزات حضرت زهرا (س)

 فرستادن غذا از طرف خداوند براى حضرت زهرا (س)

حضرت فاطمه عليه السلام در پيشگاه خدا آن چنان معزز بود كه بارها مورد عنايت خاص آسمانى قرار گرفته و موائد گوناگون از سوى پروردگار عالم نازل مى‏شد كه اينك به برخى از آنها اشاره مى ‏كنيم:

پيامبر عالى قدر اسلام به شدت گرسنه بود و ضعف و ناتوانى وى را از پاى درآورده بود، او براى پاره نانى به اتاقهاى هريك از نش مراجعه كرد، ولى آنان نيز طعامى نداشتند. سرانجام به خانه ‏ى دخترش فاطمه عليه السلام سركشيد، تا در آن خانه‏ ى اميد به مقصود رسد، ولى فاطمه عليه السلام و بچه‏ هايش گرسنه بودند و تكه‏ نانى در آنجا نيز به دست نيامد.

 

هنوز چند دقيقه بيش نبود كه رسول گرامى اسلام منزل دخترش را ترك كرده بود كه مختصر طعامى از سوى يكى از همسايه‏ ها به آن بانو رسيد. فاطمه عليه السلام با خود گفت: سوگند به خدا، خود و فرزندانم گرسنه مى‏ مانم، ولى اين تكه نان و گوشت را به پدرم مى ‏خورانم، و لذا يكى از حسنين را به دنبال پدر فرستاد و او را دوباره به خانه ‏اش دعوت كرد.

 

فاطمه اهدايى همسايه را كه دو تكه نان و مختصر گوشتى بود، در يك ظرف سرپوشيده قرار داده بود، چون پدرش دوباره به خانه او برگشت، سراغ طعام رفت و آن را در برابر ديدگان رسول خدا گذاشت، ولى ظرف پر از گوشت و نان بود، و فاطمه عليه السلام خود نيز از اين مائده‏ ى آسمانى تعجب مى‏ كرد و خيره خيره به آن تماشا مى‏ نمود. رسول خدا خطاب به دخترش گفت: اى دختر گرامى! اين طعام چگونه و از كجا رسيد؟ فاطمه عليه السلام جواب داد:

 هو من عنداللَّه ان اللَّه يرزق من يشا بغير حساب. فقال: الحمدللَّه الذى جعلك شبيهه بسيدة نسا بنى‏اسرائيل فانها كانت اذا رزقها اللَّه شيئا فسئلت عنه قالت: هو من عنداللَّه ان اللَّه يرزق من يشاء بغير حساب.» (1)

آن از بركات و الطاف الهى است، خداوند به هركسى بخواهد بدون محدوديت عطا مى ‏كند.

 

رسول خدا چون سخن دخترش را شنيد فرمود: سپاس خدايى را كه تو را همانند مريم سرور ن بنى‏ اسرائيل قرار داده، زيرا او نيز هرگاه مورد عنايت الهى قرار مى ‏گرفت و خداوند برايش مائده مى‏ فرستاد، كه جواب سؤال مى ‏گفت: اين طعام از جانب خدا است، او به هركسى بخواهد روزى بى‏ حساب مى ‏دهد.

آنگاه رسول خدا على عليه ‏السلام را نيز به حضورش فراخواند و همگى از آن غذا خوردند و سير شدند و ن و اهل ‏بيت پيامبر نيز دعوت شدند و خوردند، ولى غذا و مائده آسمانى به همان صورت باقى بود. حتى فاطمه عليه السلام براى همسايگان نيز از طعام آسمانى كه از الطاف خفيه الهى سرچشمه گرفته بود ارسال داشت (2)

 

موائد آسمانى براى فاطمه عليه السلام در يكى دوبار محدود نمى‏ گردد، او بارها از خداوند خويش درخواست طعام كرد و پروردگار عالم نيز بى ‏درنگ طعام بهشتى براى آن حضرت ارسال داشت از آن جمله: روزى اميرالمؤمنين على عليه‏السلام به شدت گرسنه بود و از فاطمه عليه السلام طعام خواست، ولى در خانه چيزى نبود. فاطمه عليه السلام گفت: يا على! در خانه طعامى نيست، من و بچه‏ هايت دو روز است كه گرسنه ‏ايم و مختصر طعامى هم كه بود، آن را به تو خورانديم و خود در گرسنگى صبر كرديم.

 

على عليه‏ السلام از شنيدن اين سخن فوق‏ العاده ناراحت گشته و اشك در چشمانش حلقه زد و براى تهيه طعام زن و فرزندانش به بازار رفت و يك دينار قرض گرفت تا مشكل گرسنگى خانواده اش را برطرف سازد، ولى نشد. چرا؟! چون يكى از دوستانش گرفتار بود و گرسنگى و گريه زن و بچه‏ ها او را در بيرون از خانه آواره كرده بود، او دنبال نان و پول بود، ولى چاره‏ اش بدون چاره

 

على از درد او آگاه شد و مانند هميشه ايثار كرد و ديگران را بر خود و خانواده ‏اش مقدم داشت و بدين وسيله يكى از دوستانش را كه مقداد نام داشت خوشحال و خوش‏دل ساخت.

على عليه ‏السلام دست خالى شد و نتوانست به خانه رود، رو به سوى مسجد كرد و مشغول عبادت شد از آن سو پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله مأمور گشت شب را در خانه ‏ى على بسر برد و لذا بعد از نماز مغرب و عشا دست على را گرفت و فرمود: على جان! امشب مرا به مهمانى خود مى‏ پذيرى؟ مولاى متقيان سكوت كرد، چرا كه زمينه پذيرايى نداشت و فاطمه عليه السلام و حسنين گرسنه مانده بودند و پول تهيه نان و گوشت فراهم نبود، ولى پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله دوباره اظهار داشت: چرا جواب نمى‏ دهى؟ يا بگو: بلى، تا با تو آيم و يا بگو: نه، تا راه ديگر پيش گيرم. على عليه‏السلام عرض كرد: يا رسول‏اللَّه! بفرماييد.

 

رسول خدا دست على را گرفت، دست در دست او به خانه‏ ى فاطمه عليه السلام آمد و با هم به خانه وارد شده و با زهرا ديدار كردند، فاطمه عليه السلام در حال نماز و نيايش بود و خدا را مى‏ خواند، او صداى پدر را شنيد و به سوى او آمد و خوش ‏آمد گفت و سفره را باز كرده و غذاى مطبوع آورد، تا گرسنگان را سير كند و چاره نيافته‏ ها را چاره‏ ساز باشد.

على عليه‏السلام به فاطمه عليه السلام خيره خيره نگاه مى‏ كرد و با زبان بى ‏زبانى سؤال مى‏ نمود: يا فاطمه! اين طعام از كجا؟

 پيش از آنكه فاطمه عليهاالسلام جواب گويد رسول خدا دست بر دوش على گذاشت و جواب داد: يا على! هذا جزا دينارك من عنداللَّه.

اين غذا پاداش آن دينارى است كه به مقداد دادى.

خداوند به شما جريان زكريا و مريم را تكرار كرد. (3) و از طعام‏هاى بهشتى مرحمت نمود. (4)

 

 

 اقرار به رسالت پدر در شكم مادر

وقتى كه كفار از پيامبر اسلام (ص) انشقاق قمر را خواستند، زمانى بود كه خديجه (س) به فاطمه (س) حامله بود و خديجه از اين سؤال كفار ناراحت شده و گفت: زهى تأسف براى كسانى كه محمد را تكذيب مى‏ كنند! در حالى كه او فرستاده‏ ى پروردگار من است.

پس فاطمه (س) از شكم مادرش صدا كرد: اى مادر! نترس و محزون نباش، زيرا خدا با پدر من مى‏ باشد.پس وقتى كه مدت حمل خديجه (س) تمام شد و موقع وضع حمل رسيد، خديجه فاطمه (س) را به دنيا آورد و او به نور جمال خود تمام جهان را روشن و منور ساخت.(5)

 

چرخيدن آسياى دستى به خودى خود در خانه حضرت زهرا (س)

جناب ابوذر مى‏ گويد: رسول خدا (ص) مرا به دنبال على (ع) فرستاد. به خانه‏ اش رفتم و او را خواندم، ولى پاسخ مرا نداد. و آسياب دستى را ديدم كه بدون اينكه كسى باشد به خودى خود، مى‏ گردد. دوباره او را خواندم، بيرون آمد و با هم نزد رسول خدا (ص) رفتيم و پيامبر متوجه على (ع) شد و چيزى به او گفت كه من نفهميدم.

گفتم: شگفتا! از دستاسى كه بدون گرداننده مى ‏گردد.

آنگاه پيامبر (ص) فرمود: خداوند قلب دخترم فاطمه و اعضا و جوارحش را پر از ايمان و يقين كرده و چون خداوند ضعف او را دانست، پس در روزگار سختى به او كمك كرد و كفايتش نمود. مگر نمى‏ دانى كه خداوند، فرشتگانى را قرار داده تا خاندان محمد را يارى دهند؟! (6)

 

حرام بودن آتش بر فاطمه زهرا (س)

روزى عايشه بر فاطمه (س) وارد شد، در حالى كه آن حضرت براى حسن و حسين (ع) با آرد و شير و روغن در ديگى غذاى حريره درست مى ‏كرد. ديگ بر روى اجاق و آتش مى ‏جوشيد و بالا مى ‏آمد و فاطمه (س) آن را با دست خود هم مى ‏زد.عايشه با اضطراب و نگرانى از نزد او بيرون آمده، نزد پدرش ابوبكر رفت و گفت: اى پدر! من از فاطمه چيز شگفت‏ آورى ديدم، و آن اينكه دست به درون ديگى كه بر روى آتش مى‏ جوشيد برده، آن را به هم مى‏ زد.

گفت: دختركم! اين را پنهان كن كه كار مهمى است.

 

اين خبر كه به گوش پيامبر اكرم (ص) رسيد، بر بالاى منبر رفت و حمد و سپس الهى را به جاى آورد، سپس فرمود:

همانا مردم ديدن ديگ و آتش را بزرگ شمرده و تعجب مى‏ كنند. سوگند به آن كسى كه مرا به پيامبرى برگزيد، و به رسالت انتخاب فرمود، همانا خداى عزوجل آتش را بر گوشت و خون و موى و رگ و پيوند فاطمه حرام كرده است، فرزندان و شيعيان او را از آتش دور نمود، برخى از فرزندان فاطمه داراى رتبه و مقامى هستند كه آتش و خورشيد و ماه از آنها فرمانبردارى كرده در پيش رويش جنيان شمشير زده، پيامبران به پيمان و عهد خود درباره‏ى او وفا مى‏ كنند، زمين گنجينه‏ هاى خودش را تسليم او نموده، آسمان بركاتش را بر او نازل مى‏ كند.

 

واى، واى، واى به حال كسى كه در فضيلت و برترى فاطمه شك و ترديد به خود راه دهد، و لعنت و نفرين خدا بر كسى كه شوهر او، على بن ابیطالب را دشمن داشته به امامت فرزندان او راضى نباشد. همانا فاطمه، خود داراى جايگاهى است و شيعيانش نيز بهترين جايگاه‏ها را خواهند داشت. همانا فاطمه پيش از من دعا مى ‏كند و شفاعت مى‏ نمايد و شفاعتش على ‏رغم ميل كسانى كه با او مخالفت مى‏ كنند، پذيرفته مى‏ شود.(7)

 


حدیث(1) قالَتْ علیها السلام :وَ هُوَ الا مامُ الرَبّانی ، وَ الْهَیْکَلُ النُّورانی ، قُطْبُ الا قْطابِ، وَسُلالَةُ الاْ طْیابِ، النّاطِقُ بِالصَّوابِ، نُقْطَةُ دائِرَةِ الا مامَةِ.(ریاحین الشّریعة :ج 1، ص 93.)

در تعریف امام علیّ علیه السلام فرمود :او پیشوائی الهی و ربّانی است، تجسّم نور و روشنائی است ، مرکز توجّه تمامی موجودات و عارفان است، فرزندی پاک از خانواده پاکان می باشد، گوینده ای حقّگو و هدایتگر است ، او مرکز و محور امامت و رهبریّت است.

 

حدیث(2) قالَتْ علیها السلام :ابَوا هِذِهِ الاْ مَّةِ مُحَمَّدٌ وَ عَلیُّ، یُقْیمانِ اءَودَّهُمْ، وَ یُنْقِذانِ مِنَ الْعَذابِ الدّائِمِ إ نْ اطاعُوهُما، وَ یُبیحانِهِمُ النَّعیمَ الدّائم إنْ واقَفُوهُما.(بحارالا نوار:ج 23، ص 259، ح 8.)

 

حضرت فاطمه زهرا (س):حضرت محمّد صلّی اللّه علیه و آله و علیّ علیه السلام ، والِدَین این امّت هستند، چنانچه از آن دو پیروی کنند آن ها را از انحرافات دنیوی و عذاب همیشگی آخرت نجات می دهند؛ و از نعمت های متنوّع و وافر بهشتی بهره مندشان می سازند.

 

 حدیث(3) قالَتْ فاطِمَةُ اَّهْراء سلام اللّه علیها:نَحْنُ وَسیلَتُهُ فی خَلْقِهِ، وَ نَحْنُ خاصَّتُهُ وَ مَحَلُّ قُدْسِهِ، وَ نَحْنُ حُجَّتُهُ فی غَیْبِهِ، وَ نَحْنُ وَرَثَةُ اءنْبیائِهِ.(شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید:ج 16، ص 211.)

 

حضرت فاطمه زهرا (س):ما اهل بیت پیامبر وسیله ارتباط خداوند با خلق او هستیم، ما برگزیدگان پاک و مقدّس پروردگار می باشیم، ما حجّت و راهنما خواهیم بود؛ و ما وارثان پیامبران الهی هستیم.

 

حدیث(4) قالَتْ علیها السلام :مَنْ اصْعَدَ إ لیَ اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ، اهْبَطَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ افْضَلَ مَصْلَحَتِهِ.(بحار:ج 67، ص 249، ح 25)

حضرت فاطمه زهرا (س):هر کس عبادات و کارهای خود را خالصانه برای خدا انجام دهد، خداوند بهترین مصلحت ها و برکات خود را برای او تقدیر می نماید.

 

حدیث(5) قالَتْ علیها السلام :إلهی وَ سَیِّدی ، اءسْئَلُکَ بِالَّذینَ اصْطَفَیْتَهُمْ، وَ بِبُکاءِ وَلَدَیَّ فی مُفارِقَتی اَنْ تَغْفِرَ لِعُصاةِ شیعَتی ، وَشیعَةِ ذُرّیتَی .(کوکب الدّریّ:ج 1، ص 254.)

حضرت فاطمه زهرا (س):خداوندا، به حقّ اولیاء و مقرّبانی که آنها را برگزیده ای، و به گریه فرزندانم پس از مرگ و جدائی من با ایشان، از تو می خواهم گناه خطاکاران شیعیان و پیروان ما را ببخشی.

 

 حدیث(6) قالَتْ علیها السلام :شیعَتُنا مِنْ خِیارِ اءهْلِ الْجَنَّةِ وَکُلُّ مُحِبّینا وَ مَوالی اَوْلیائِنا وَ مُعادی اعْدائِنا وَ الْمُسْلِمُ بِقَلْبِهِ وَ لِسانِهِ لَنا.(بحارالا نوار:ج 68، ص 155، س 20، ضمن ح 11.)

حضرت فاطمه زهرا (س):شیعیان و پیروان ما، و همچنین دوستداران اولیاء ما و آنان که دشمن دشمنان ما باشند، نیز آنهایی که با قلب و زبان تسلیم ما هستند بهترین افراد بهشتیان خواهند بود.

 

حدیث(7) قالَتْ علیها السلام :إنَّ السَّعیدَ کُلَّ السَّعیدِ، حَقَّ السَّعیدِ مَنْ احَبَّ عَلیّا فی حَیاتِهِ وَ بَعْدَ مَوْتِهِ.(شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید:ج 2، ص 449 )

 

حضرت فاطمه زهرا (س):همانا حقیقت و واقعیّت تمام سعادت ها و رستگاری ها در دوستی علیّ علیه السلام در زمان حیات و پس از رحلتش خواهدبود.

 

حدیث(8) قالَتْ علیها السلام :وَاللّهِ، لاکَلَّمْتُکَ ابَدا، وَاللّهِ لاَ دْعُوَنَّ اللّهَ عَلَیْکَ فی کُلِّ صَلوةٍ. (صحیح مسلم :ج 2، ص 72، صحیح بخاری :ج 6، ص 176)

 

پس از ماجرای هجوم به خانه حضرت، خطاب به ابوبکر کرد و فرمود:به خدا سوگند، دیگر با تو سخن نخواهم گفت، سوگند به خدا، در هر نمازی تو را نفرین خواهم کرد.

 

حدیث(9) قالَتْ علیها السلام :إنّی اُشْهِدُاللّهَ وَ مَلائِکَتَهُ، انَّکُما اَسْخَطْتُمانی ، وَ ما رَضیتُمانی ، وَ لَئِنْ لَقیتُ النَبِیَّ لا شْکُوَنَّکُما إلَیْهِ. (بحارالا نوار:ج 28، ص 303، صحیح مسلم :ج 2، ص 72، بخاری :ج 5، ص 5)

 

هنگامی که ابوبکر و عمر به ملاقات حضرت آمدند فرمود:خدا و ملائکه را گواه می گیرم که شما مرا خشمناک کرده و آزرده اید، و مرا راضی نکردید، و چنانچه رسول خدا را ملاقات کنم شکایت شما دو نفر را خواهم کرد.

 

حدیث (10) قالَتْ علیها السلام :وَاللّهِ یَابْنَ الْخَطّابِ لَوْلا إ نّی اکْرَهُ انْ یُصیبَ الْبَلاءُ مَنْ لاذَنْبَ لَهُ، لَعَلِمْتَ انّی سَاءُقْسِمُ عَلَی اللّهِ ثُمَّ اجِدُهُ سَریعَ الاْ جابَةِ. (اصول کافی :ج 1، ص 460، بیت الا حزان :ص 104، بحارالا نوار:ج 28، ص 250، ح 30.)

 

حضرت به عمر بن خطّاب فرمود:سوگند به خداوند، اگر نمی ترسیدم که عذاب الهی بر بی گناهی ، نازل گردد؛ متوجّه می شدی که خدا را قسم می دادم و نفرین می کردم . و می دیدی چگونه دعایم سریع مستجاب می گردید.

 

حدیث(11) قالَتْ علیها السلام :إلَیْکُمْ عَنّی ، فَلا عُذْرَ بَعْدَ غَدیرِکُمْ، وَالاَْمْرُ بعد تقْصیرکُمْ، هَلْ تَرَکَ ابی یَوْمَ غَدیرِ خُمّ لاِ حَدٍ عُذْوٌ. (خصال :ج 1، ص 173، احتجاج :ج 1، ص 146)

 

حضرت فاطمه زهرا (س) خطاب به مهاجرین و انصار کرد و فرمود:از من دور شوید و مرا به حال خود رها کنید، با آن همه بی تفاوتی و سهل انگاری هایتان ، عذری برای شما باقی نمانده است. آیا پدرم در روز غدیر خم برای کسی جای عذری باقی گذاشت؟

 

حدیث(12) قالَتْ علیها السلام :جَعَلَ اللّهُ الاْیمانَ تَطْهیرا لَکُمْ مِنَ الشِّرْکِ، وَ الصَّلاةَ تَنْزیها لَکُمْ مِنَ الْکِبْرِ، وَاَّکاةَ تَزْکِیَةً لِلنَّفْسِ، وَ نِماءً فِی الرِّزقِ، وَالصِّیامَ تَثْبیتا لِلاْ خْلاصِ، وَالْحَّجَ تَشْییدا لِلدّینِ .

 

حضرت فاطمه زهرا (س):خداوند سبحان، ایمان و اعتقاد را برای طهارت از شرک و نجات از گمراهی ها و شقاوت ها قرار داد. و نماز را برای خضوع و فروتنی و پاکی از هر نوع تکّبر، مقرّر نمود. و زکات (و خمس ) را برای تزکیه نفس و توسعه روزی تعیین نمود. و روزه را برای استقامت و اخلاص در اراده، لازم دانست . و حجّ را برای استحکام اءساس شریعت و بناء دین اسلام واجب نمود.

 

حدیث (13) قالَتْ علیها السلام :یا ابَاالْحَسَنِ، إنَّ رَسُولَ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ عَهِدَ إلَیَّ وَ حَدَّثَنی أنّی اَوَّلُ اهْلِهِ لُحُوقا بِهِ وَلا بُدَّ مِنْهُ، فَاصْبِرْ لاِ مْرِاللّهِ تَعالی وَارْضَ بِقَض ائِهِ. (بحارالا نوار:ج 43، ص 200، ح 30)

 

ای ابا الحسن! همسرم، همانا رسول خدا با من عهد بست و اظهار نمود:من اوّل کسی هستم از اهل بیتش که به او ملحق می شوم و چاره ای از آن نیست، پس تو صبر نما و به قضا و مقدّرات الهی خوشنود باش.

 

حدیث(14) قالَتْ علیها السلام :لاتُصَلّی عَلَیَّ اُمَّةٌ نَقَضَتْ عَهْدَاللّهِ وَ عَهْدَ ابی رَسُولِ اللّهِ فی امیرالْمُؤ منینَ عَلیّ، وَ ظَلَمُوا لی حَقیّ، وَاءخَذُوا إ رْثی ، وَخَرقُوا صَحیفَتی اللّتی کَتَبها لی ابی بِمُلْکِ فَدَک .(بیت الا حزان :ص 113، کشف الغمّة :ج 2، ص 494)

 

حضرت فاطمه زهرا (س):افرادی که عهد خدا و پیامبر خدا را درباره امیرالمؤمنین علیّ علیه السلام شکستند، و در حقّ من ظلم کرده و ارثیّه ام را گرفتند و نامه پدرم را نسبت به فدک پاره کردند، نباید بر جنازه من نماز بگذارند.

 

حدیث (15) قالَتْ علیها السلام :مَنْ سَلَّمَ عَلَیْهِ اَوْ عَلَیَّ ثَلاثَةَ اءیّامٍ اءوْجَبَ اللّهُ لَهُ الجَنَّةَ، قُلْتُ لَها:فی حَیاتِهِ وَ حَیاتِکِ؟

 

قالَتْ:نعَمْ وَ بَعْدَ مَوْتِنا. (بحارالا نوار:ج 43، ص 5، ح 17)

حضرت فاطمه زهرا (س):هر که بر پدرم رسول خدا و بر من به مدّت سه روز سلام کند خداوند بهشت را برای او واجب می گرداند، چه در زمان حیات و یا پس از مرگ ما باشد.

 

حدیث(16) قالَتْ علیه السلام :خَیْرٌ لِلِنّساءِ انْ لایَرَیْنَ الرِّجالَ وَلایَراهُنَّ الرِّجالُ. (بحارالا نوار:ج 43، ص 54، ح 48)

 

حضرت فاطمه زهرا (س):بهترین چیز برای حفظ شخصیت زن آن است که مردی را نبیند و نیز مورد مشاهده مردان قرار نگیرد.

 

حدیث(17) قالَتْ علیها السلام :اوُصیکَ یا ابَاالْحَسنِ انْ لاتَنْسانی ، وَ تَزُورَنی بَعْدَ مَماتی .(زهرة الرّیاض کوکب الدّری :ج 1، ص 253)

 

حضرت فاطمه زهرا (س) ضمن وصیّتی به همسرش اظهار داشت :مرا پس از مرگم فراموش نکنی . و به زیارت و دیدار من بر سر قبرم بیایی.

 

حدیث() قالَتْ علیها السلام :إنّی قَدِ اسْتَقْبَحْتُ ما یُصْنَعُ بِالنِّساءِ، إنّهُ یُطْرَحُ عَلیَ الْمَرْئَةِ الثَّوبَ فَیَصِفُها لِمَنْ رَاءی ، فَلا تَحْمِلینی عَلی سَریرٍ ظاهِرٍ، اُسْتُرینی، سَتَرَکِ اللّهُ مِنَ النّارِ. (تهذیب الا حکام :ج 1، ص 429، کشف الغمّه :ج 2، ص 67، بحار:ج 43، ص 9،ح 19)

 

حضرت فاطمه زهرا (س) در آخرین روزهای عمر پر برکتش ضمن وصیّتی به اسماء فرمود:من بسیار زشت و زننده می دانم که جنازه ن را پس از مرگ با انداختن پارچه ای روی بدنش تشییع می کنند. و افرادی اندام و حجم بدن او را مشاهده کرده و برای دیگران تعریف می نمایند. مرا بر تخت که اطرافش پوشیده نیست و مانع مشاهده دیگران نباشد قرار مده بلکه مرا با پوشش کامل تشییع کن ، خداوند تو را از آتش جهنّم مستور و محفوظ نماید.

 

حدیث(19) قالَتْ علیها السلام :ما صَنَعَ ابُوالْحَسَنِ إلاّ ما کانَ یَنْبَغی لَهُ، وَلَقَدْ صَنَعُوا ما اللّهُ حَسیبُهُمْ وَ طالِبُهُمْ.(الا مامة والسّیاسة :ص 30، بحارالا نوار:ج 28، ص 355، ح 69)

 

حضرت فاطمه زهرا (س):آنچه را امام علیّ علیه السلام نسبت به دفن رسول خدا و جریان بیعت انجام داد، وظیفه الهی او بوده است، و آنچه را دیگران انجام دادند خداوند آنها را محاسبه و مجازات می نماید.

 

حدیث(20) قالَتْ علیها السلام : إنْ لَمْ یَکُنْ یَرانی فَإنّی اراهُ، وَ هُوَ یَشُمُّ الریح . (بحارالا نوار:ج 43، ص 91، ح 16، إ حقاق الحقّ:ج 10، ص 258)

 

مرد نابینائی وارد منزل شد و حضرت زهراء علیها السلام پنهان گشت ، وقتی رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله علّت آن را جویا شد؟ در پاسخ پدر اظهار داشت :اگر آن نابینا مرا نمی بیند، من او را می بینم، دیگر آن که مرد، حسّاس است و بوی زن را استشمام می کند. 

 

حدیث(21) قالَتْ علیها السلام :أصْبَحْتُ وَ اللّهِ! عاتِقَةً لِدُنْیاکُمْ، قالِیَةً لِرِجالِکُمْ. (دلائل الا مامة :ص 128، ح 38، معانی الا خبار:ص 355، ح 2)

 

بعد از جریان غصب فدک و احتجاج حضرت، بعضی از ن مهاجر و انصار به منزل حضرت آمدند و احوال وی را جویا شدند، حضرت در پاسخ فرمود:به خداوند سوگند، دنیا را آزاد کردم و هیچ علاقه ای به آن ندارم ، همچنین دشمن و مخالف مردان شما خواهم بود.

 

حدیث(22) قالَتْ علیها السلام :حُبِّبَ إ لَیَّ مِنْ دُنْیاکُمْ ثَلاثٌ:تِلاوَةُ کِتابِ اللّهِ، وَالنَّظَرُ فی وَجْهِ رَسُولِ اللّهِ، وَالاْنْفاقُ فی سَبیلِ اللّهِ.

 

حضرت فاطمه زهرا (س):سه چیز از دنیا برای من دوست داشتنی است :تلاوت قرآن، نگاه به صورت رسول خدا، انفاق و کمک به نیازمندان در راه خدا.

 

برگزیده احادیث حضرت فاطمه (س)

 

حدیث(23) قالَتْ علیها السلام :اُوصیکَ اَوّلاً انْ تَتَزَوَّجَ بَعْدی بِإبْنَةِ اُخْتی اءمامَةَ، فَإ نَّها تَکُونُ لِوُلْدی مِثْلی ، فَإنَّ الرِّجالَ لابُدَّ لَهُمْ مِنَ النِّساءِ. (بحارالا نوار:ج 43، ص 192، ح 20، اءعیان الشّیعة :ج 1، ص 321)

حضرت فاطمه زهرا (س) در آخرین لحظات عمرش به همسر خود چنین سفارش نمود:پس از من با دختر خواهرم اءمامه ازدواج نما، چون که او نسبت به فرزندانم مانند خودم دلسوز و متدیّن است . همانا مردان در هر حال ، نیازمند به زن می باشند.

 

 

حدیث(24) قالَتْ علیها السلام :إنْ کُنْتَ تَعْمَلُ بِما اءمَرْناکَ وَ تَنْتَهی عَمّا زَجَرْناکَ عَنْهُ، قَانْتَ مِنْ شیعَتِنا، وَ إلاّ فَلا. (تفسیر الا مام العسکری علیه السلام :ص 320، ح 191)

 

اگر آنچه را که ما اهل بیت دستور داده ایم عمل کنی و از آنچه نهی کرده ایم خودداری نمائی ، تو از شیعیان ما هستی وگرنه، خیر.

 

حدیث(25) قالَتْ علیها السلام :الْزَمْ رِجْلَها، فَإنَّ الْجَنَّةَ تَحْتَ اقْدامِها، و الْزَمْ رِجْلَها فَثَمَّ الْجَنَّةَ. (کنزل العمّال :ج 16، ص 462، ح 45443)

حضرت فاطمه زهرا (س):همیشه در خدمت مادر و پای بند او باش، چون بهشت زیر پای مادران است ؛ و نتیجه آن نعمت های بهشتی خواهد بود.

 

حدیث(26) قالَتْ علیها السلام :ما یَصَنَعُ الصّائِمُ بِصِیامِهِ إذا لَمْ یَصُنْ لِسانَهُ وَ سَمْعَهُ وَ بَصَرَهُ وَ جَوارِحَهُ. (مستدرک الوسائل :ج 7، ص 336، ح 2، بحارالا نوار:ج 93، ص 294، ح 25)

 

حضرت فاطمه زهرا (س):روزه داری که زبان و گوش و چشم و دیگر اعضاء و جوارح خود را کنترل ننماید هیچ سودی از روزه خود نمی برد.

 

حدیث(27) قالَتْ علیها السلام :اصْعَدْ عَلَی السَّطْحِ، فَإ نْ رَأیْتَ نِصْفَ عَیْنِ الشَّمْسِ قَدْ تَدَلّی لِلْغُرُوبِ فَأ عْلِمْنی حَتّی أدْعُو. (دلائل الا مامة :ص 71، س 16، معانی الا خبار:ص 399، ضمن ح 9)

 

حضرت فاطمه زهرا (س) روز جمعه نزدیک غروب آفتاب به غلام خود می فرمود:بالای پشت بام برو، هر موقع نصف خورشید غروب کرد مرا خبر کن تا برای خود و دیگران دعا کنم.

 

حدیث(28) قالَتْ علیها السلام :إنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعا وَلایُبالی . (تفسیر التّبیان :ج 9، ص 37، س 16)

 

حضرت فاطمه زهرا (س):همانا خداوند متعال تمامی گناهان بندگانش را می آمرزد و از کسی باکی نخواهد داشت.

 

سخنان و برگزیده احادیث حضرت فاطمه (س) درباره نماز و صبر

 

حدیث(29) قالَتْ علیها السلام :الْجارُ ثُمَّ الدّارُ. (علل الشّرایع :ج 1، ص 3، بحارالا نوار:ج 43، ص 82، ح 4)

حضرت فاطمه زهرا (س):اوّل باید در فکر مشکلات و آسایش همسایه و نزدیکان و سپس در فکر خویشتن بود.

 

حدیث(30) قالَتْ علیها السلام :لایَلُومَنَّ امْرُءٌ إلاّ نَفْسَهُ، یَبیتُ وَ فی یَدِهِ ریحُ غَمَرٍ. (کنزل العمّال :ج 15، ص 242، ح 40759)

 

حضرت فاطمه زهرا (س):کسی که بعد از خوردن غذا، دست های خود را نشوید دستهایش آلوده باشد، چنانچه ناراحتی برایش بوجود آید کسی جز خودش را سرزنش نکند.


خلاصه زندگینامه حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت فاطمه زهرا (س) دختر پیامبر اسلام (ص) و حضرت خدیجه و همسر امام علی (ع) بود. او در روز ۲۰ جمادی‌الثانی سال پنجم بعثت به دنیا آمد و در روز سوم جمادی‌الثانی سال ۱۱ هجری قمری به شهادت رسید. اگر می خواهید به طور خلاصه زندگینامه حضرت فاطمه را مطالعه نمائید با ما همراه باشید.
عاشقان ثار الله - اگر دوست دارید که خلاصه زندگینامه حضرت فاطمه (س) را مرور کنید و با یک نگاه اجمالی به بررسی نکات زندگی ایشان بپردازید این مقاله ستاره را از دست ندهید. البته زندگینامه حضرت فاطمه (س) به طور مفصل هم قبلاً توسط تیم ستاره کار شده بود که در صورت نیاز می‌توانید آن را هم مطالعه کنید.
 
عکس سوره کوثر و نام حضرت فاطمه


پدر و مادر حضرت فاطمه (س)

پدر حضرت فاطمه پیامبر اکرم (ص) و مادر ایشان خدیجه بنت خویلد (س) بود. حضرت خدیجه اولین زنی بود که به اسلام روی آورد و تمام ثروت خود را در راه اسلام و مسلمانان صرف کرد.


تولد حضرت فاطمه (س)

حضرت فاطمه زهرا (س) در روز 20 جمادی‌الثانی سال پنجم بعد از بعثت(مشهور به سنه الاحقافیه؛ یعنی سالی که سوره احقاف نازل شد) در شهر مکه در خانه حضرت خدیجه بین زقاق العطارین و زقاق الحجر در نزدیکی مسعی به دنیا آمد. البته شیخ مفید و کفعمی سال تولد حضرت فاطمه (س) را سال دوم بعثت می‌دانند.


ازدواج و فرزندان حضرت فاطمه (س)

حضرت زهرا (س) خواستگارهای متعددی داشت اما بر اساس خواست پیامبر اکرم (ص) حضرت فاطمه (س) با امام علی (ع)ازدواج کرد و با مهریه اندکی به خانه شوهرش رفت.
او صاحب دو پسر به نام‌های حسن (ع) وحسین (ع) و دو دختر به نام‌های ام‌کلثوم وزینب (س) شد و زمانی که برای پنجمین فرزند خودش حامله بود بر اثر ضربه‌ای که به سینه او وارد شد این فرزند را که محسن نام داشت از دست داد. با توجه به این که همه ائمه معصوم ما غیر از امام علی (ع) از طریق حضرت فاطمه (س) به حضرت محمد (ص) می‌رسند به ایشان ام الائمه» می‌گویند.


بیماری حضرت فاطمه (س)

زمانی که پیامبر اسلام (ص) از دنیا رفت برخلاف دستور ایشان خلفای سه‌گانه با امام علی (ع) بیعت نکردند و برای این که ایشان را برای بیعت با ابوبکر ببرند درب خانه امام علی (ع) را آتش زدند و آن را شکستند. در این بین ضرباتی به حضرت فاطمه (س) وارد شد که باعث بیماری و زمین‌گیر شدن ایشان و سقط فرزندش شد.


شهادت حضرت فاطمه (س)

حضرت زهرا (س) در روز سوم جمادی‌الثانی سال 11 هجری قمری بر اثر ضربات و لطماتی که به ایشان وارد شده بود به شهادت رسیدند. در مورد تاریخ شهادت حضرت فاطمه (س) نقل‌قول‌های مختلفی وجود دارد که بعضی 75 روز و بعضی 95 روز بعد از رحلت پیامبر (ص) را صحیح می‌دانند. حضرت فاطمه (س) در زمان شهادت  سال بیشتر نداشت. ایشان وصیت کرده بود که مراسم غسل و خاک‌سپاری‌اش به صورت شبانه و مخفیانه باشد و کسی از محل دفن حضرت فاطمه (س) باخبر نشود.

 

حدیث (1) قال رسول الله صلى‏ الله‏ عليه ‏و‏آله :

خَيرُ الدُّنيا وَالآخِرَةِ مَعَ العِلمِ وَشَرُّ الدُّنيا وَالآخِرَةِ مَعَ الجَهلِ ؛

خير دنيا و آخرت با دانش است و شرّ دنيا و آخرت با نادانى.

(بحارالانوار، ج79، ص170)

حدیث (2) قال رسول الله صلى ‏الله‏ عليه ‏و‏آله :

طَلَبُ العِلمِ فَريضَةٌ عَلى كُلِّ مُسلِمٍ أَلا إِنَّ اللّه‏َ يُحِبُّ بُغاةَ العِلمِ؛

طلب دانش بر هر مسلمانى واجب است. خداوند جويندگان دانش را دوست دارد.

(مصباح الشریعه،ص13)

حدیث (3) قال على عليه ‏السلام :

كُلُّ وِعاءٍ يَضيقُ بِما جُعِلَ فيهِ إِلاّ وِعاءُ العِلمِ فَإِنَّهُ يَتَّسِعُ بِهِ؛

فضاى هر ظرفى در اثر محتواى خود تنگ‏تر مى‏شود مگر ظرف دانش كه با تحصيل علوم، فضاى آن بازتر مى‏گردد.

 (نهج البلاغه،ص505)

حدیث (4) قال على عليه ‏السلام :

زَكاةُ العِلمِ بَذلُهُ لِمُستَحِقِّهِ وَإجهادُ النَّفسِ فِى العَمَلِ بِهِ؛

زكات دانش، آموزش به كسانى كه شايسته آنند و كوشش در عمل به آن است.

(غرر الحکم و درر الکلم،ص391)

حدیث (5) قال على عليه‏ السلام :

خَيرُ العِلمِ مانَفَعَ؛

بهترين علم آن است كه مفيد باشد.

(غررالحکم و دررالکلم،ص 354)

حدیث (6) قال الصادق عليه ‏السلام :

مَن تَعَلَّمَ العِلمَ و َعَمِلَ بِهِ و َعَلَّمَ لِلّهِ دُعِىَ فى مَلَكُوتِ السَّماواتِ عَظيما فَقيلَ: تَعَلَّمَ لِلّهِ و َعَمِلَ لِلّهِ و َعَلَّمَ لِلّهِ؛

هر كس براى خدا دانش بياموزد و به آن عمل كند و به ديگران آموزش دهد، در ملكوت آسمانها به بزرگى ياد شود و گويند: براى خدا آموخت و براى خدا عمل كرد و براى خدا آموزش داد.

الذریعه الی حافظ الشریعه(شرح اصول کافی) ج1،ص56

حدیث (7) قال على عليه ‏السلام :

پاِنَّ العِلمَ حَياةُ القُلوبِ وَ نورُ البصارِ مِنَ العَمى وَ قُوَّةُ البدانِ مِنَ الضَّعفِ؛

 

به راستى كه دانش، مايه حيات دل‏ها، روشن كننده ديدگان كور و نيروبخش بدن‏هاى ناتوان است.

(تحف العقول، ص 28)

حدیث (8) قال على عليه‏ السلام :

يَنبَغى لِلعاقِلِ اَن يَحتَرِسَ مِن سُكرِ المالِ وَ سُكرِ القُدرَةِ ، وَ سُكرِ العِلمِ ، وَ سُكرِ المَدحِ وَ سُكرِ الشَّبابِ ، فَاِنَّ لِكُلِّ ذالِكَ رياحا خَبيثَةً تَسلُبُ العَقلَ وَ تَستَخِفُّ الوَقارَ؛

سزاوار است كه عاقل ، از مستى ثروت، قدرت ، دانش ، ستايش و مستى جوانى بپرهيزد، چرا كه هر يك را بادهاى پليدى است كه عقل را نابود مى‏كند و وقار و هيبت را كم مى‏نمايد.

(غرر الحكم، ص 797)

حدیث (9) قال ابی عبدالله عليه ‏السلام :

اِنَّ مِن حَقيقَةِ الايمانِ اَن تُؤثِرَ الحَقَّ وَ اِن ضَرَّكَ عَلَى الباطِلِ وَ اِن نَفَعَكَ وَ اَن لا يَجوزَ مَنطِقُكَ عِلمَكَ؛

از حقيقت ايمان اين است كه حق را بر باطل مقدم دارى، هر چند حق به ضرر تو و باطل به نفع تو باشد و نيز از حقيقت ايمان آن است كه گفتار تو از دانشت بيشتر نباشد.

(بحارالانوار، ج 2، ص114)

حدیث (10) قال الصادق عليه ‏السلام :

لايَزالُ المُؤمِنُ يُورِثُ أَهلَ بَيتِهِ العِلمَ وَ الدَبَ الصّالِحَ حَتّى يُدخِلَهُمُ الجَنَّةَ جَميعا؛

مؤمن همواره خانواده خود را از دانش و ادب شايسته بهره مند مى سازد تا همه آنان را وارد بهشت كند.

(مستدرك الوسايل، ج12، ص201)

حدیث (11) قال على عليه‏ السلام :

اَلعِلمُ قاتِلُ الجَهلِ؛

دانش، نابود كننده نادانى است.

(غررالحکم و دررالکلم،ص56)

حدیث (12) قال على عليه ‏السلام :

اَلا اِنَّ فيهِ عِلمَ مايَأتى و َالحَديثَ عَنِ المَاضى و َدَواءَ دائِكُم و نَظمِ ما بَينَكُم؛

آگاه باشيد كه دانش آينده، اخبار گذشته و درمان دردهايتان و نظم ميان شما در قرآن است.

(نهج البلاغه، ص 223)

حدیث (13) قال على عليه ‏السلام :

إِذا تَفَقَّهَ الرَّفيعُ تَواضَعَ؛

انسان بلند مرتبه چون به فهم و دانايى رسد، متواضع مى شود.

 (غررالحكم، ص285)

حدیث (14) قال على عليه‏ السلام :

 اَلعِلمُ کَنزٌ عَظیمٌ لایَفنی؛

علم گنج بزرگی است که با خرج کردن تمام نمی شود.

(غرر الحکم و درر الکلم،ص66)

حدیث (15) قال على عليه‏ السلام :

العِلمُ وَراثَهٌ کَریمَهٌ ، وَ الادابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَهٌ ، وَ الفِکرُ مِرآهٌ صافِیَهٌ؛

علم میراث گرانبهائی است و ادب لباس فاخر و زینتی است و فکر آئینه ای است صاف.

(نهج البلاغه،ص469)

حدیث (16) پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله :

أنَّهُ إذا قالَ الْمُعَلِّمُ لِلصَّبىِّ قُل بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ فَقالَ الصَّبىُّ بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ كَـتَبَ اللّه‏ُ بَراءَةً لِلصَّبِىِّ و بَراءَةً لأِبـَوَيهِ و بَراءَةً لِلمُعَلِّمِ؛

وقتى معلم به كودك بگويد: بگو بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم و كودك آن را تكرار كند خداوند براى كودك و پدر و مادرش و معلم، برائت از آتش در نظر خواهد گرفت.

بحارالانوار(ط-بیروت)،ج۸۹،ص257

حدیث (17) امام على عليه‏ السلام :

عِلمُ الْمُنافِقِ في لِسانِهِ و َعِلْمُ الْمُؤْمِنِ في عَمَلِهِ؛

دانش منافق در زبان او و دانش مؤمن در كردار اوست.

(غررالحكم، ص463)

حدیث () امام على عليه ‏السلام :

تَغَرَّبْ عَنِ الأَوْطانِ فى طَـلَبِ الْعُلا وَ سافِرْ فَفِى الأَسْفارِ خَمْسُ فَوائِدَ تَفَرُّجُ هَمٍّ وَاكْتِسابُ مَعيشَةٍ و َعِلْمٌ وَآدابٌ و صُحْبَةُ ماجِدٍ؛
 

براى كسب بلند مرتبگى از وطن خود دور شو و سفر كن كه در مسافرت پنج فايده است: برطرف شدن اندوه، بدست آوردن روزى و دانش و آداب زندگى، و هم‏نشينى با بزرگواران.

(مستدرك الوسائل، ج 8، ص 115)

حدیث (19) پيامبر صلى‏ لله‏ عليه ‏و ‏آله :

اَلْعِلْمُ رَأسُ الْخَيْرِ كُلِّهِ، وَ الْجَهْلُ رَأسُ الشَّرِّ كُلِّهِ ؛
 

دانايى سرآمد همه خوبى‏ها و نادانى سرآمد همه بدى ‏هاست.

(بحارالأنوار، ج74، ص 175)

حدیث (20) امام على عليه‏ السلام :

اَلْعِلْمُ اَصْلُ كُلِّ خَيْرٍ، اَلْجَهْلُ اَصْلُ كُلِّ شَرٍّ؛
 

دانايى، ريشه همه خوبى‏ها و نادانى ريشه همه بدى‏هاست.

(غررالحكم، ص48)

حدیث (21) امام على عليه‏ السلام :

رَأْسُ الْعِلْمِ التَّمْييزُ بَيْنَ الاْخْلاقِ وَ اِظْهارُ مَحْمودِها وَ قَمْعُ مَذْمومِها؛
 

بالاترين درجه دانايى، تشخيص اخلاق از يكديگر و آشكار كردن اخلاق پسنديده و سركوب اخلاق ناپسند است.


(غررالحکم و دررالکلم،ص378)

حدیث (22) امام على عليه ‏السلام :

جالِسِ الْعُلَماءَ يَزْدَدْ عِلْمُكَ وَ يَحْسُنْ اَدَبُكَ و تَزكُ نَفسُكَ؛
 

با علما معاشرت كن تا علمت زياد، ادبت نيكو و جانت پاك شود.

(غررالحکم و دررالکلم،ص341)

حدیث (23) امام على عليه ‏السلام :

مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنّاسِ اِماما فَليَبْدَأ بِتَعْليمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْليمِ غَيْرِهِ و َلْيَكُنْ تَاْديبُهُ بِسيرَتِهِ قَبْلَ تَأْديبِهِ بِلِسانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُها اَحَقُّ بِالاِجْلالِ مِنْ مُعَلِّمِ النّاسِ و مُؤَدِّبِهِمْ؛
 

كسى كه خود را پيشواى مردم قرار داده، بايد پيش از آموزش ديگران، خود را آموزش دهد و پيش از آن‏كه ديگران را با زبان، ادب بياموزد، باكردارش ادب آموزد و البته آموزش دهنده و ادب‏آموز خود بيش از آموزگار و ادب‏آموز مردم، شايسته تجليل است.

مثیرالاحزان،ص50

حدیث (24) امام على عليه ‏السلام :

يا مُؤمِنُ اِنَّ هذَا العِلمَ وَالاَدَبَ ثَمَنُ نَفْسِكَ فَاجْتَهِد فى تَعَلُّمِهِما ، فَما يَزيدُ مِنْ عِلْمِكَ وَ اَدَبِكَ يَزيدُ فى ثَمَنِكَ وَ قَدْرِكَ ، فَاِنَّ بِالْعِلْمِ تَهْتَدى اِلى رَبِّكَ وَ بِالاَدَبِ تَحْسِنُ خِدْمَةَ رَبِّكَ وَبِأَدَبِ الْخِدْمَةِ يَسْتَوجِبُ الْعَبْدُ وَلايَتَهُ وَقُرْبَهُ ، فَاقْبَلِ النَّصيحَةَ كى تَنْجُوَ مِنَ الْعَذابِ؛

اى مؤمن! به تحقيق اين دانش و ادب بهاى جان توست پس در آموختن آن دو بكوش كه هر چه بر دانش و ادبت افزوده شود بر قيمت و قَدْرت افزوده مى‏شود ؛ زيرا با دانش به پروردگارت راه مى‏يابى و با ادب به پروردگارت خوش خدمتى مى‏كنى و با ادب در خدمت‏گزارى، بنده سزاوار دوستى و نزديكى به او مى‏شود . پس [اين [نصيحت را بپذير تا از عذاب بِرَهى.

(بحار الانوار(ط-بیروت)،ج1،ص0)

حدیث (25) پيامبر صلى ‏لله‏ عليه ‏و ‏آله :

اَلْعِلمُ إمامُ الْعَمَلِ وَالْعَمَلُ تابِعُهُ يُلهَمُ بِهِ السُّعَداءُ وَ يُحْرَمُهُ الأْشقياءُ؛
 

دانش پيشواى عمل و عمل پيرو آن است. به خوشبختان دانش الهام مى‏شود و بدبختان از آن محرومند.

(امالى طوسى، ص 488)

حدیث (26) پيامبر صلى‏ الله‏ عليه ‏و‏آله :

قَلْبٌ لَيْسَ فيهِ شَىْ‏ءٌ مِنَ الْحِكْمَةِ كَبَيْتٍ خَرِبَ فَتَعَلَّموا وَ عَلِّموا وَ تَفَقَّهوا وَ لا تَموتوا جُهّالاً فَاِنَّ اللّه‏َ لا يَعْذِرُ عَلَى الْجَهْلِ؛


دلى كه در آن حكمتى نيست، مانند خانه ويران است، پس بياموزيد و آموزش دهيد، بفهميد و نادان نميريد. براستى كه خداوند، بهانه‏اى را براى نادانى نمى‏پذيرد.

نهج الفصاحه،ص600

حدیث (27) امام علی عليه‏ السلام :

قُم عَن مَجلِسِکَ لِاَبیکَ وَ مُعَلِّمِکَ وَ اِن کُنتَ اَمیراً؛
 

به احترام پدر و معلمت از جای برخیز هرچند فرمان روا باشی.

(غررالحکم،ص136)

حدیث (28) رسول اکرم (صلى ‏لله‏ عليه ‏و ‏آله):

ا لا اخبركم بأجود الأجواد قالوا بلى يا رسول اللَّه. فقال اجود الاجواد اللَّه و انا اجود بنى آدم و اجودهم بعدى رجل‏ علّم‏ علما فنشره و يبعث يوم القيمة امة واحدة و رجل جاد بنفسه في سبيل اللَّه حتى قتل
 

پيغمبر- صلّى اللَّه عليه و آله- فرمود:
آيا خبر ندهم به بخشنده‏ترين بخشنده‏ها؟ گفتند: بلى يا رسول اللَّه.
 بخشنده ‏ترين بخشنده‏ها خداى متعال جلّت عظمته مى‏باشد. و من بخشنده‏ترين اولاد آدم هستم و بخشنده‏ترين اولاد آدم بعد از من مردى است كه علمى را بياموزد پس آن را منتشر كند و چنين كس در روز قيامت مبعوث شود در حالى كه امت واحده است، يعنى كسى است كه جامع خيرات است و به او اقتدا مى‏شود. و نيز بخشنده‏ترين مردم بعد از من مردى است كه جان خود را در راه خدا بخشش كند تا كشته شود.

(إرشاد القلوب / ترجمه طباطبايى، ص50)

حدیث (29) امام محمد باقر عليه‏ السلام :

ما شیبَ شیءٌ بشیءٍ اَحسن مِن حِلمٍ بعلمٍ؛
 

چیزی با چیزی نیامیخته است که بهتر از حلم با علم باشد.

(بحارالانوار  ج 75 ، ص 172 )

حدیث (30) پيامبر اكرم(صلی الله عليه و آله):

مَن عَمِلَ بِما يَعلَمُ وَرَّثَهُ اللَّهُ عِلمَ ما لَم يَعلَم.


هر كس به آنچه می ‏داند عمل كند، خداوند دانش آنچه را كه نمی ‏داند به او ارزانى می ‏دارد.

(مرآ‌ة العقول ج3،ص286)

حدیث (31)  امام على(سلام الله علیه) :

العِلمُ يُنجِدُ الفِكرَ.


دانش روشنى بخش انديشه است.

(غررالحکم و دررالکلم،ص48)

حدیث (32)  امام صادق (سلام الله علیه) :

لَستُ اُحِبُّ أن أرَى الشّابَّ مِنكُم إلاّ غادِياً في حالَينِ: إمّا عالِماً أو مُتَعَلِّماً.


دوست ندارم جوانى از شما [شيعيان] را جز بر دو گونه ببينم: دانشمند يا دانشجو.

(امالی طوسی ص303)

حدیث (33)  امام علی (سلام الله علیه) :

لا عَمَلَ كَالتَّحقيِقِ.


هيچ عملى مانند پژوهش نيست.

 


زندگی نامه امام عسگري (ع)

امام حسن عسگری (ع ) در سال 232هجری در مدينه چشم به جهان گشود . مادر والا گهرش سوسن يا سليل زنی لايق و صاحب فضيلت و در پرورش فرزند نهايت مراقبت راداشت ، تا حجت حق را آن چنان که شايسته است پرورش دهد . اين زن پرهيزگار در سفری که امام عسگری (ع ) به سامرا کرد همراه امام بود و در سامرا از دنيا رحلت کرد. کنيه آن حضرت ابامحمد بود.

 

صورت و سيرت امام حسن عسگری  (ع )

امام يازدهم صورتی گندمگون و بدنی در حد اعتدال داشت. ابروهای سياه کمانی، چشمانی  درشت و پيشانی گشاده داشت. دندانها درشت و بسيار سفيد بود . خالی بر گونه راست داشت. امام حسن عسگری (ع ) بيانی شيرين و جذاب و شخصيتی الهی باشکوه و وقار و مفسری بي نظير برای قرآن مجيد بود. راه مستقيم عترت و شيوه صحيح تفسير قرآن را به مردم و به ويژه برای اصحاب بزرگوارش - در ايام عمر کوتاه خود - روشن کرد.

 

دوران امامت امام حسن عسگری

به طور کلی دوران عمر 29ساله امام حسن عسگری (ع ) به سه دوره تقسيم مي گردد : دوره اول 13سال است که زندگی آن حضرت در مدينه گذشت. دوره دوم 10سال در سامرا قبل از امامت. دوره سوم نزديک 6 سال امامت آن حضرت مي باشد. دوره امامت حضرت عسگری (ع ) با قدرت ظاهری بنی عباس رو در روی بود. خلفايی که به تقليد هارون در نشان دادن نيروی خود بلند پروازيهايی داشتند. امام حسن عسگری (ع ) از شش سال دوران اقامتش ، سه سال را در زندان گذرانيد.

 

زندانبان آن حضرت صالح بن وصيف دو غلام ستمکار را بر امام گماشته بود، تا بتواند آن حضرت را - به وسيله آن دو غلام - آزار بيشتری دهد ، اما آن دو غلام که خود از نزديک ناظر حال و حرکات امام بودند تحت تأثير آن امام بزرگوار قرار گرفته به صلاح و خوش رفتاری گراييده بودند. وقتی از اين غلامان جويای حال امام شدند ، مي گفتند اين زندانی روزها روزه دار است و شبها تا بامداد به عبادت و راز و نياز با معبود خود سرگرم است و با کسی سخن نمي گويد. عبيدالله خاقان وزير معتمد عباسی با همه غروری که داشت وقتی با حضرت عسکری ملاقات مي کرد به احترام آن حضرت برمي خاست ، و آن حضرت را بر مسند خود مي نشانيد.

 

پيوسته مي گفت : در سامره کسی را مانند آن حضرت نديده ام ، وی  زاهدترين و داناترين مردم روزگار است. پسر عبيدالله خاقان مي گفت : من پيوسته احوال آن حضرت را از مردم مي پرسيدم، مردم را نسبت به او متواضع مي يافتم، مي ديدم همه مردم به بزرگواريش معترفند و دوستدار او مي باشند. با آنکه امام (ع ) جز با خواص شيعيان خود آميزش نمي فرمود ، دستگاه خلافت عباسی  برای حفظ آرامش خلافت خود بيشتر اوقات ، آن حضرت را زندانی و ممنوع از معاشرت داشت .

 

" از جمله مسائل روزگار امام حسن عسگری (ع ) يکی نيز اين بود که از طرف خلافت وقت ، اموال و اوقات شيعه ، به دست کسانی سپرده مي شد که دشمن آل محمد (ص ) و جريانهای شيعی  بودند ، تا بدين گونه بنيه مالی نهضت تقويت نشود . چنانکه نوشته اند که احمد بن عبيدالله بن خاقان از جانب خلفا ، والی اوقاف و صدقات بود در قم ، و او نسبت به اهل بيت رسالت ، نهايت مرتبه عداوت را داشت " . " نيز اصحاب امام حسن عسگری ، متفرق بودند و امکان تمرکز برای آنان نبود ، کسانی چون ابوعلی  احمد بن اسحاق اشعری در قم و ابوسهل اسماعيل نوبختی  در بغداد مي زيستند ، فشار و مراقبتی که دستگاه خلافت عباسی ، پس از شهادت حضرت رضا (ع ) معمول داشت ، چنان دامن گسترده بود که جناح مقابل را با سخت ترين نوع درگيری  واداشته بود.

 

اين جناح نيز طبق ايمان به حق و دعوت به اصول عدالت کلی، اين همه سختی را تحمل مي کرد، و لحظه ای از حراست ( و نگهبانی ) موضع غفلت نمي کرد " . اينکه گفتيم : حضرت هادی (ع ) و حضرت امام حسن عسگری (ع ) هم از سوی  دستگاه خلافت تحت مراقبت شديد و ممنوع از ملاقات با مردم بودند و هم امامان بزرگوار ما - جز با ياران خاص و کسانی که برای حل مشکلات زندگی مادی و دينی  خود به آنها مراجعه مي نمودند - کمتر معاشرت مي کردند به جهت آن بود که دوران غيبت حضرت مهدی (ع ) نزديک بود ، و مردم مي بايست کم کم بدان خو گيرند ، و جهت سياسی و حل مشکلات خود را از اصحاب خاص که پرچمداران مرزهای مذهبی بودند بخواهند ، و پيش آمدن دوران غيبت در نظر آنان عجيب نيايد.

 

باری ، امام حسن عسگری (ع ) بيش از 29سال عمر نکرد ولی در مدت شش سال امامت و رياست اسلامی، آثار مهمی  از تفسير قرآن و نشر احکام و بيان مسائل فقهی و جهت دادن به حرکت انقلابی  شيعيانی که از راههای دور برای کسب فيض به محضر امام (ع ) مي رسيدند بر جای گذاشت. در زمان امام يازدهم تعليمات عاليه قرآنی و نشر احکام الهی و مناظرات کلامی جنبش علمی خاصی  را تجديد کرد ، و فرهنگ شيعی - که تا آن زمان شناخته شده بود - در رشته های ديگر نيز مانند فلسفه و کلام باعث ظهور مردان بزرگی چون يعقوب بن اسحاق کندی ، که خود معاصر امام حسن عسگری بود و تحت تعليمات آن امام ، گرديد.

 

در قدرت علمی  امام (ع ) - که از سرچشمه زلال ولايت و اهل بيت عصمت مايه گرفته بود - نکته ها گفته اند. از جمله: همين يعقوب بن اسحاق کندی فيلسوف بزرگ عرب که دانشمند معروف ايرانی ابونصر فارابی شاگرد مکتب وی بوده است ، در مناظره با آن حضرت درمانده گشت و کتابی را که بر رد قرآن نوشته بود سوزانيد و بعدها از دوستداران و در صف پيروان آن حضرت درآمد .

 

شهادت امام حسن عسگری  (ع )

شهادت آن حضرت را روز جمعه هشتم ماه ربيع الاول سال 260هجری نوشته اند. در کيفيت وفات آن امام بزرگوار آمده است : فرزند عبيدالله بن خاقان گويد روزی برای پدرم ( که وزير معتمد عباسی بود ) خبر آوردند که ابن الرضا - يعنی  حضرت امام حسن عسگری - رنجور شده ، پدرم به سرعت تمام نزد خليفه رفت و خبر را به خليفه داد. خليفه پنج نفر از معتمدان و مخصوصان خود را با او همراه کرد. يکی از ايشان نحرير خادم بود که از محرمان خاص خليفه بود ، امر کرد ايشان را که پيوسته ملازم خانه آن حضرت باشند ، و بر احوال آن حضرت مطلع گردند. و طبيبی را مقرر کرد که هر بامداد و پسين نزد آن حضرت برود ، و از احوال او آگاه شود. بعد از دو روز برای پدرم خبر آوردند که مرض آن حضرت سخت شده است ، و ضعف بر او مستولی گرديده . پس بامداد سوار شد ، نزد آن حضرت رفت و اطبا را - که عموما اطبای  مسيحی و يهودی در آن زمان بودند - امر کرد که از خدمت آن حضرت دور نشوند و قاضی القضات ( داور داوران ) را طلبيد و گفت ده نفر از علمای مشهور را حاضر گردان که پيوسته نزد آن حضرت باشند .

 

اين کارها را برای  آن مي کردند که آن زهری  که به آن حضرت داده بودند بر مردم معلوم نشود و نزد مردم ظاهر سازند که آن حضرت به مرگ خود از دنيا رفته ، پيوسته ايشان ملازم خانه آن حضرت بودند تا آنکه بعد از گذشت چند روز از ماه ربيع الاول سال 260 ه . ق آن امام مظلوم در سن 29سالگی از دار فانی به سرای باقی رحلت نمود. بعد از آن خليفه متوجه تفحص و تجسس فرزند حضرت شد ، زيرا شنيده بود که فرزند آن حضرت بر عالم مستولی  خواهد شد ، و اهل باطل را منقرض خواهد کرد . تا دو سال تفحص احوال او مي کردند . .

 

اين جستجوها و پژوهشها نتيجه هراسی بود که معتصم عباسی و خلفای قبل و بعد از او - از طريق روايات مورد اعتمادی که به حضرت رسول الله (ص ) مي پيوست ، شنيده بودند که از نرگس خاتون و حضرت امام حسن عسکری فرزندی پاک گهر ملقب به مهدی آخر امان - همنام با رسول اکرم (ص ) ولادت خواهد يافت و تخت ستمگران را واژگون و به سلطه و سلطنت آنها خاتمه خواهد داد. بدين جهت به بهانه های  مختلف در خانه حضرت عسکری (ع ) رفت و آمد بسيار مي کردند ، و جستجو مي نمودند تا از آن فرزند گرامی اثری بيابند و او را نابود سازند.

 

به راستی داستان نمرود و فرعون در ظهور حضرت ابراهيم (ع ) و حضرت موسی  (ع ) تکرار مي شد. حتی قابله هايی  را گماشته بودند که در اين کار مهم پی جويی  کنند.  اما خداوند متعال - چنانکه در فصل بعد خواهيد خواند - حجت خود را از گزند دشمنان و آسيب زمان حفظ کرد ، و همچنان نگاهداری خواهد کرد تا مأموريت الهی خود را انجام دهد. باری ، علت شهادت آن حضرت را سمی مي دانند که معتمد عباسی در غذا به آن حضرت خورانيد و بعد ، از کردار زشت خود پشيمان شد. بناچار اطبای مسيحی و يهودی که در آن زمان کار طبابت را در بغداد و سامره به عهده داشتند ، به ويژه در مأموريتهايی که توطئه قتل امام بزرگواری مانند امام حسن عسکری (ع ) در ميان بود ، برای معالجه فرستاد.

 

البته از اين دلسوزيهای ظاهری هدف ديگری  داشت ، و آن خشنود ساختن مردم و غافل نگهداشتن آنها از حقيقت ماجرا بود. بعد از آگاه شدن شيعيان از خبر درگذشت جانگداز حضرت امام حسن عسکری  (ع ) شهر سامره را غبار غم گرفت ، و از هر سوی صدای ناله و گريه برخاست. مردم آماده سوگواری و تشييع جنازه آن حضرت شدند.

 

ماجرای جانشين بر حق امام عسگري

ابوالاديان مي گويد : من خدمت حضرت امام حسن عسگری (ع ) مي کردم. نامه هاي آن حضرت را به شهرها مي بردم . در مرض موت ، روزی من را طلب فرمود و چند نامه ای نوشت به مدائن تا آنها را برسانم . سپس امام فرمود : پس از پانزده روز باز داخل سامره خواهی  شد و صدای گريه و شيون از خانه من خواهی شنيد ، و در آن موقع مشغول غسل دادن من خواهند بود. ابوالاديان به امام عرض مي کند : ای سيد من ، هرگاه اين واقعه دردناک روی  دهد ، امامت با کيست ؟ فرمود : هر که جواب نامه من را از تو طلب کند.

 

ابوالاديان مي گويد : دوباره پرسيدم علامت ديگری به من بفرما. امام فرمود : هرکه بر من نماز گزارد. ابوالاديان مي گويد : باز هم علامت ديگری بگو تا بدانم . امام مي گويد : هر که بگويد که در هميان چه چيز است او امام شماست . ابوالاديان مي گويد : مهابت و شکوه امام باعث شد که نتوانم چيز ديگری  بپرسم . رفتم و نامه ها را رساندم و پس از پانزده روز برگشتم . وقتی به در خانه امام رسيدم صدای شيون و گريه از خانه امام بلند بود.

 

داخل خانه امام ، جعفر کذاب برادر امام حسن عسگری  را ديدم که نشسته ، و شيعيان به او تسليت مي دهند و به امامت او تهنيت مي گويند. من از اين بابت بسيار تعجب کردم پيش رفتم و تعزيت و تهنيت گفتم . اما او جوابی نداد و هيچ سؤالی نکرد . چون بدن مظهر امام را کفن کرده و آماده نماز گزاردن بود ، خادمی آمد و جعفر کذاب را دعوت کرد که بر برادر خود نماز بخواند. چون جعفر به نماز ايستاد ، طفلی گندمگون و پيچيده موی ، گشاده دندانی مانند پاره ماه بيرون آمد و ردای جعفر را کشيد و گفت : ای عمو پس بايست که من به نماز سزاوارترم . رنگ جعفر دگرگون شد. عقب ايستاد. سپس آن طفل پيش آمد و بر پدر نماز گزارد و آن جناب را در پهلوی  امام علی النقی عليه السلام دفن کرد . سپس رو به من آورد و فرمود : جواب نامه ها را که با تو است تسليم کن . من جواب نامه را به آن کودک دادم . پس " حاجزوشا " از جعفر پرسيد : اين کودک که بود ، جعفر گفت : به خدا قسم من او را نمي شناسم و هرگز او را نديده ام .

 

در اين موقع ، عده ای  از شيعيان از شهر قم رسيدند ، چون از وفات امام (ع ) با خبر شدند ، مردم به جعفر اشاره کردند . چند تن از آن مردم نزد جعفر رفتند و از او پرسيدند : بگو که نامه هايی که داريم از چه جماعتی است و مالها چه مقدار است ؟ جعفر گفت : ببينيد مردم از من علم غيب مي خواهند ! در آن حال خادمی از جانب حضرت صاحب الامر ظاهر شد و از قول امام گفت : ای مردم قم با شما نامه هايی  است از فلان و فلان و هميانی ( کيسه ای ) که در آن هزار اشرفی است که در آن ده اشرفی است با روکش طلا . شيعيانی که از قم آمده بودند گفتند : هر کس تو را فرستاده است امام زمان است اين نامه ها و هميان را به او تسليم کن.

جعفر کذاب نزد معتمد خليفه آمد و جريان واقعه را نقل کرد. معتمد گفت : برويد و در خانه امام حسن عسگری (ع ) جستجو کنيد و کودک را پيدا کنيد . رفتند و از کودک اثری نيافتند . ناچار " صيقل " کنيز حضرت امام عسگری (ع ) را گرفتند و مدتها تحت نظر داشتند به تصور اينکه او حامله است . ولی هرچه بيشتر جستند کمتر يافتند. خداوند آن کودک مبارک قدم را حفظ کرد و تا زمان ما نيز در کنف حمايت حق است و به ظاهر از نظرها پنهان مي باشد . درود خدای بزرگ بر او باد.


چمدونش را بسته بودیم،با خانه سالمندان هم هماهنگ شده بود

کلا یک ساک داشت ،

 

کمی نون روغنی، آبنات، کشمش ،چیزهایی شیرین، برای شروع آشنایی …

گفت: مادر جون، من که چیز زیادی نمیخورم یک گوشه هم که نشستم نمیشه بمونم، دلم واسه نوه هام تنگ میشه!”

گفتم: مادر من دیر میشه، چادرتون هم آماده ست، منتظرن.”

 

گفت: کیا منتظرن؟ اونا که اصلا منو نمیشناسن! آخه اون جا مادرجون، آدم دق میکنه ها، من که اینجا به کسی کار ندارم اصلا، اوم، دیگه حرف نمی زنم. خوبه؟ حالا میشه بمونم؟”

گفتم: آخه مادر من، شما داری آایمر می گیری همه چیزو فراموش می کنی!”

 

گفت: مادر جون، این چیزی که اسمش سخته رو من گرفتم، قبول! اما تو چی؟ تو چرا همه چیزو فراموش کردی پسرم؟!”

خجالت کشیدم …!

 

حقیقت داشت، همه کودکی و جوونیم و تمام عشق و مهری را که نثارم کرده بود، فراموش کرده بودم.اون بخشی از هویت و ریشه و هستیم بود،راست می گفت، من همه رو فراموش کرده بودم!

زنگ زدم خانه سالمندان و گفتم که نمی ریم

 

توان نگاه کردن به خنده نشسته برلب های چروکیده اش رو نداشتم، ساکش رو باز کردم

نون روغنی و … همه چیزهای شیرین دوباره تو خونه بودند!

آبنات رو برداشت

 

گفت: بخور مادر جون، خسته شدی هی بستی و باز کردی.”

دست های چروکیدشو بوسیدم و گفتم:

مادر جون ببخش، فراموش کن.”

 

اشکش را با گوشه رو سری اش پاک کرد و گفت:

چی رو ببخشم مادر، من که چیزی یادم نمی یاد، شاید فراموش میکنم! گفتی چی گرفتم؟ آلمیزر؟!”

 

در حالی که با دستای لرزونش، موهای دخترم را شونه میکرد زیر لب می گفت:

گاهی چه نعمتیه این آلمیزر…!”


از حضرت زینب (س) احادیث و روایات زیادی نقل شده است که آسمونی در این بخش چهل حدیث از حضرت زینب (س) را برای شما عزیزان منتشر می کند.

چهل حدیث از حضرت زینب (س)

چهل حدیث گرانقدر از بی بی دو عالم و شفیعه م حضرت زهرا سلام الله علیها(امیدوارم مورد عنایت بی بی قرار گرفته باشیم) قالَتْ فاطِمَهُ اَّهْراء ( سلام الله علیها) : نَحْنُ وَسیلَتُهُ فی خَلْقِهِ، وَ نَحْنُ خاصَّتُهُ وَ مَحَلُّ قُدْسِهِ، وَ نَحْنُ حُجَّتُهُ فی غَیْبِهِ، وَ نَحْنُ وَرَثَهُ انْبیائِهِ.

حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) فرمود: ما اهل بیت پیامبر، وسیله ارتباط خداوند با خلق او هستیم، ما برگزیدگان پاک و مقدّس پروردگار می باشیم، ما حجّت و راهنما خواهیم بود; و ما وارثان پیامبران الهی هستیم.

*** چهل حدیث از حضرت زینب (س) ***

۲ـ عَبْدُ اللّهِ بْنِ مَسْعُود، فالَ: اتَیْتُ فاطِمَهَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْها، فَقُلْتُ: ایْنَ بَعْلُکِ؟ فَقالَتْ(علیها السلام): عَرَجَ بِهِ جِبْرئیلُ إلَی السَّماءِ، فَقُلْتُ: فیما ذا؟ فَقالَتْ: إنَّ نَفَراً مِنَ الْمَلائِکَهِ تَشاجَرُوا فی شَیْیء، فَسَالُوا حَکَماً مِنَ الاْدَمِیّینَ، فَاَوْحیَ اللّهُ إلَیْهِمْ انْ تَتَخَیَّرُوا، فَاخْتارُوا عَلیِّ بْنِ ابی طالِب (علیه السلام).

عبد اللّه بن مسعود گوید: روزی بر فاطمه زهراء(علیها السلام)وارد شدم و عرضه داشتم: همسرت کجا است؟ فرمود: همراه جبرائیل به آسمان عروج نموده است، گفتم: برای چه موضوعی؟! فرمود: بین عدّه ای از ملائکه الهی مشاجره ای شده است; و تقاضا کرده اند یک نفر از آدم ها بین ایشان حکم و قضاوت نماید; و خداوند به ملائکه وحی فرستاد: خودتان یک نفر را انتخاب نمائید; و آن ها هم حضرت علیّ بن ابی طالب (علیه السلام) را برگزیدند.

*** چهل حدیث از حضرت زینب (س) ***

۳ـ قالَتْ(علیها السلام): وَهُوَ الإمامُ الرَبّانی، وَالْهَیْکَلُ النُّورانی، قُطْبُ الاقْطابِ، وَسُلالَهُ الاْطْیابِ، النّاطِقُ بِالصَّوابِ، نُقْطَهُ دائِرَهِ الإمامَهِ.

حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در تعریف امام علیّ (علیه السلام) فرمود : او پیشوائی الهی و ربّانی است، تجسّم نور و روشنائی است، مرکز توجّه تمامی موجودات و عارفان است، فرزندی پاک از خانواده پاکان می باشد، گوینده ای حقّ گو و هدایتگر است، او مرکز و محور امامت و رهبریّت است.

*** چهل حدیث از حضرت زینب (س) ***

۴ـ قالَتْ(علیها السلام): ابَوا هِذِهِ الاْمَّهِ مُحَمَّدٌ وَ عَلیٌّ، یُقْیمانِ اَودَّهُمْ، وَ یُنْقِذانِ مِنَ الْعَذابِ الدّائِمِ إنْ اطاعُوهُما، وَ یُبیحانِهِمُ النَّعیمَ الدّائم إنْ واقَفُوهُما.

فرمود: حضرت محمّد (صلی الله علیه وآله) و علیّ (علیه السلام)، والِدَین این امّت هستند، چنانچه از آن دو پیروی کنند آن ها را از انحرافات دنیوی و عذاب همیشگی آخرت نجات می دهند; و از نعمت های متنوّع و وافر بهشتی بهره مندشان می سازند.

*** چهل حدیث از حضرت زینب (س) ***

۵ـ قالَتْ (علیها السلام): مَنْ اصْعَدَ إلیَ اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ، اهْبَطَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ افْضَلَ مَصْلَحَتِهِ.

فرمود: هرکس عبادات و کارهای خود را خالصانه برای خدا انجام دهد، خداوند بهترین مصلحت ها و برکات خود را برای او تقدیر می نماید.

*** چهل حدیث از حضرت زینب (س) ***

۶ـ قالَتْ (علیها السلام): إنَّ السَّعیدَ کُلَّ السَّعیدِ، حَقَّ السَّعیدِ مَنْ احَبَّ عَلیّاً فی حَیاتِهِ وَ بَعْدَ مَوْتِهِ.

فرمود: همانا حقیقت و واقعیّت تمام سعادت ها و رستگاری ها در دوستی علیّ (علیه السلام) در زمان حیات و پس از رحلتش خواهدبود.

*** چهل حدیث از حضرت زینب (س) ***

۷ـ قالَتْ (علیها السلام): إلهی وَ سَیِّدی، اسْئَلُکَ بِالَّذینَ اصْطَفَیْتَهُمْ، وَ بِبُکاءِ وَلَدَیَّ فی مُفارِقَتی اَنْ تَغْفِرَ لِعُصاهِ شیعَتی، وَشیعَهِ ذُرّیتَی.

فرمود: خداوندا، به حقّ اولیاء و مقرّبانی که آن ها را برگزیده ای، و به گریه فرزندانم پس از مرگ و جدائی من با ایشان، از تو می خواهم گناه خطاکاران شیعیان و پیروان ما را ببخشی.

*** چهل حدیث از حضرت زینب (س) ***

۸ـ قالَتْ (علیها السلام): شیعَتُنا مِنْ خِیارِ اهْلِ الْجَنَّهِ وَکُلُّ مُحِبّینا وَ مَوالی اَوْلیائِنا وَ مُعادی اعْدائِنا وَ الْمُسْلِمُ بِقَلْبِهِ وَ لِسانِهِ لَنا.

فرمود: شیعیان و پیروان ما، و همچنین دوستداران اولیاء ما و آنان که دشمن دشمنان ما باشند، نیز آن هائی که با قلب و زبان تسلیم ما هستند بهترین افراد بهشتیان خواهند بود.

*** چهل حدیث از حضرت زینب (س) ***

۹ـ قالَتْ (علیها السلام): وَاللّهِ یَابْنَ الْخَطّابِ لَوْلا انّی اکْرَهُ انْ یُصیبَ الْبَلاءُ مَنْ لا ذَنْبَ لَهُ، لَعَلِمْتَ انّی سَاُقْسِمُ عَلَی اللّهِ ثُمَّ اجِدُهُ سَریعَ الاْجابَهِ.

حضرت به عمر بن خطّاب فرمود: سوگند به خداوند، اگر نمی ترسیدم که عذاب الهی بر بی گناهی، نازل گردد; متوجّه می شدی که خدا را قسم می دادم و نفرین می کردم. و می دیدی چگونه دعایم سریع مستجاب می گردید.

*** چهل حدیث از حضرت زینب (س) ***

۱۰ـ قالَتْ (علیها السلام): وَاللّهِ! لا کَلَّمْتُکَ ابَداً، وَاللّهِ! لاَدْعُوَنَّ اللّهَ عَلَیْکَ فی کُلِّ صَلوه.

پس از ماجرای هجوم به خانه حضرت، خطاب به ابوبکر کرد و فرمود: به خدا سوگند، دیگر با تو سخن نخواهم گفت، سوگند به خدا، در هر نمازی تو را نفرین خواهم کرد.

*** چهل حدیث از حضرت زینب (س) ***

۱۱ـ قالَتْ (علیها السلام): إنّی اُشْهِدُ اللّهَ وَ مَلائِکَتَهُ، انَّکُما اَسْخَطْتُمانی، وَ ما رَضیتُمانی، وَ لَئِنْ لَقیتُ النَبِیَّ لاشْکُوَنَّکُما إلَیْهِ.

هنگامی که ابوبکر و عمر به ملاقات حضرت آمدند فرمود: خدا و ملائکه را گواه می گیرم که شما مرا خشمناک کرده و آزرده اید، و مرا راضی نکردید، و چنانچه رسول خدا را ملاقات کنم شکایت شما دو نفر را خواهم کرد.

*** چهل حدیث از حضرت زینب (س) ***

۱۲ـ قالَتْ (علیها السلام): لا تُصَلّی عَلَیَّ اُمَّهٌ نَقَضَتْ عَهْدَ اللّهِ وَ عَهْدَ ابی رَسُولِ اللّهِ فی امیر الْمُومنینَ عَلیّ، وَ ظَلَمُوا لی حَقیّ، وَ اخَذُوا إرْثی، وَ خَرقُوا صَحیفَتی اللّتی کَتَبها لی ابی بِمُلْکِ فَدَک.

فرمود: افرادی که عهد خدا و پیامبر خدا را درباره امیرالمومنین علیّ (علیه السلام) شکستند، و در حقّ من ظلم کرده و ارثیّه ام را گرفتند و نامه پدرم را نسبت به فدک پاره کردند، نباید بر جنازه من نماز بگذارند.

*** چهل حدیث از حضرت زینب (س) ***

۱۳ـ قالَتْ (علیها السلام): إلَیْکُمْ عَنّی، فَلا عُذْرَ بَعْدَ غَدیرِکُمْ، وَ الاَْمْرُ بعد تقْصیرکُمْ، هَلْ تَرَکَ ابی یَوْمَ غَدیرِ خُمّ لاِحَد عُذْوٌ.

خطاب به مهاجرین و انصار کرد و فرمود: از من دور شوید و مرا به حال خود رها کنید، با آن همه بی تفاوتی و سهل انگاری هایتان، عذری برای شما باقی نمانده است. آیا پدرم در روز غدیر خم برای کسی جای عذری باقی گذاشت؟

*** چهل حدیث از حضرت زینب (س) ***

۱۴ـ قالَتْ (علیها السلام): جَعَلَ اللّهُ الاْیمانَ تَطْهیراً لَکُمْ مِنَ الشّـِرْکِ، وَ الصَّلاهَ تَنْزیهاً لَکُمْ مِنَ الْکِبْرِ، وَ اَّکاهَ تَزْکِیَهً لِلنَّفْسِ، وَ نِماءً فِی الرِّزقِ، وَ الصِّیامَ تَثْبیتاً لِلاْخْلاصِ، وَ الْحَّجَ تَشْییداً لِلدّینِ

فرمود: خداوند سبحان، ایمان و اعتقاد را برای طهارت از شرک و نجات از گمراهی ها و شقاوت ها قرار داد. و نماز را برای خضوع و فروتنی و پاکی از هر نوع تکّبر، مقرّر نمود. و زکات (و خمس) را برای تزکیه نفس و توسعه روزی تعیین نمود. و روزه را برای استقامت و اخلاص در اراده، لازم دانست. و حجّ را برای استحکام اساس شریعت و بناء دین اسلام واجب نمود.

*** چهل حدیث از حضرت زینب (س) ***

۱۵ـ قالَتْ (علیها السلام): یا ابَا الْحَسَنِ! إنَّ رَسُولَ اللّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم) عَهِدَ إلَیَّ وَ حَدَّثَنی انّی اَوَّلُ اهْلِهِ لُحُوقاً بِهِ وَ لا بُدَّ مِنْهُ، فَاصْبِرْ لاِمْرِاللّهِ تَعالی وَ ارْضَ بِقَضائِهِ.

فرمود: ای ابا الحسن! ـ همسرم ـ ، همانا رسول خدا با من عهد بست و اظهار نمود: من اوّل کسی هستم از اهل بیتش که به او ملحق می شوم و چاره ای از آن نیست، پس تو صبر نما و به قضا و مقدّرات الهی خوشنود باش.

*** چهل حدیث از حضرت زینب (س) ***

۱۶ـ قالَتْ (علیها السلام): مَنْ سَلَّمَ عَلَیْهِ اَوْ عَلَیَّ ثَلاثَهَ ایّام اوْجَبَ اللّهُ لَهُ الجَنَّهَ، قُلْتُ لَها: فی حَیاتِهِ وَ حَیاتِکِ؟ قالَتْ: نعَمْ وَ بَعْدَ مَوْتِنا.

فرمود: هر که بر پدرم ـ رسول خدا ـ و بر من به مدّت سه روز سلام کند خداوند بهشت را برای او واجب می گرداند. راوی گوید: عرضه داشتم: آیا در زمان حیات و زنده بودن؟ فرمود: چه در زمان حیات ما باشد; و یا پس از مرگ.

*** چهل حدیث از حضرت زینب (س) ***

۱۷ـ قالَتْ (علیها السلام): ما صَنَعَ ابُو الْحَسَنِ إلاّ ما کانَ یَنْبَغی لَهُ، وَ لَقَدْ صَنَعُوا ما اللّهُ حَسیبُهُمْ وَ طالِب۲ُهُمْ.

فرمود: آنچه را امام علیّ (علیه السلام) ـ نسبت به دفن رسول خدا و جریان بیعت ـ انجام داد، وظیفه الهی او بوده است، و آنچه را دیگران انجام دادند خداوند آن ها را محاسبه و مجازات می نماید.

*** چهل حدیث از حضرت زینب (س) ***

۱۸ـ قالَتْ (علیه السلام): خَیْرٌ لِلِنّساءِ انْ لا یَرَیْنَ الرِّجالَ وَ لا یَراهُنَّ الرِّجالُ.

فرمود: بهترین چیز برای حفظ شخصیت زن آن است که مردی را نبیند و نیز مورد مشاهده مردان قرار نگیرد.

*** چهل حدیث از حضرت زینب (س) ***

۱۹ـ قالَتْ (علیها السلام): اوُصیکَ یا ابَا الْحَسنِ انْ لا تَنْسانی، وَ تَزُورَنی بَعْدَ مَماتی.

ضمن وصیّتی به همسرش اظهار داشت: مرا پس از مرگم فراموش نکن; و به زیارت و دیدار من ـ بر سر قبرم ـ بیا.

*** چهل حدیث از حضرت زینب (س) ***

۲۰ـ قالَتْ (علیها السلام): إنّی قَدِاسْتَقْبَحْتُ ما یُصْنَعُ بِالنِّساءِ، إنّهُ یُطْرَحُ عَلیَ الْمَرْئَهِ الثَّوبَ فَیَصِفُها لِمَنْ رَای، فَلا تَحْمِلینی عَلی سَریر ظاهِر، اُسْتُرینی، سَتَرَکِ اللّهُ مِنَ النّارِ.

در آخرین روزهای عمر پر برکتش ضمن وصیّتی به اسماء فرمود: من بسیار زشت و زننده می دانم که جنازه ن را پس از مرگ با انداختن پارچه ای روی بدنش تشییع می کنند. و افرادی اندام و حجم بدن او را مشاهده کرده و برای دیگران تعریف می نمایند. مرا بر تخت ـ و بلانکاردی ـ که اطرافش پوشیده نیست و مانع مشاهده دیگران نباشد قرار مده ـ بلکه مرا با پوشش کامل تشییع کن ـ ، خداوند تو را از آتش جهنّم مستور و محفوظ نماید.

*** چهل حدیث از حضرت زینب (س) ***

۲۱ـ قالَتْ (علیها السلام): … إنْ لَمْ یَکُنْ یَرانی فَإنّی اراهُ، وَ هُوَ یَشُمُّ الریح.

مرد نابینائی وارد منزل شد و حضرت زهراء (علیها السلام)پنهان گشت، وقتی رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) علّت آن را جویا شد؟ در پاسخ پدر اظهار داشت: اگر آن نابینا مرا نمی بیند، من او را می بینم، دیگر آن که مرد، حسّاس است و بوی زن را استشمام می کند.

*** چهل حدیث از حضرت زینب (س) ***

۲۲ـ قالَتْ (علیها السلام): اصْبَحْتُ وَ اللهِ! عاتِقَهً لِدُنْیاکُمْ، قالِیَهً لِرِجالِکُمْ.

بعد از جریان غصب فدک و احتجاج حضرت، بعضی از ن مهاجر و انصار به منزل حضرت آمدند و احوال وی را جویا شدند، حضرت در پاسخ فرمود: به خداوند سوگند، دنیا را آزاد کردم و هیچ علاقه ای به آن ندارم، همچنین دشمن و مخالف مردان شما خواهم بود.

*** چهل حدیث از حضرت زینب (س) ***

۲۳ـ قالَتْ (علیها السلام): إنْ کُنْتَ تَعْمَلُ بِما امَرْناکَ وَ تَنْتَهی عَمّا زَجَرْناکَ عَنْهُ، قَانْتَ مِنْ شیعَتِنا، وَ إلاّ فَلا.

فرمود: اگر آنچه را که ما ـ اهل بیت عصمت و طهارت ـ دستور داده ایم عمل کنی و از آنچه نهی کرده ایم خودداری نمائی، تو از شیعیان ما هستی وگرنه، خیر.

*** چهل حدیث از حضرت زینب (س) ***

۲۴ـ قالَتْ (علیها السلام): حُبِّبَ إلَیَّ مِنْ دُنْیاکُمْ ثَلاثٌ: تِلاوَهُ کِتابِ اللّهِ، وَالنَّظَرُ فی وَجْهِ رَسُولِ اللّهِ، وَالاْنْفاقُ فی سَبیلِ اللّهِ.

فرمود: سه چیز از دنیا برای من دوست داشتنی است: تلاوت قرآن، نگاه به صورت رسول خدا; و انفاق و کمک ـ به نیازمندان ـ در راه خداوند متعال.

*** چهل حدیث از حضرت زینب (س) ***

۲۵ـ قالَتْ (علیها السلام): اُوصیکَ اَوّلاً انْ تَتَزَوَّجَ بَعْدی بِإبْنَهِ اُخْتی امامَهَ، فَإنَّها تَکُونُ لِوُلْدی مِثْلی، فَإنَّ الرِّجالَ لابُدَّ لَهُمْ مِنَ النِّساءِ.

در آخرین لحظات عمرش به همسر خود چنین سفارش نمود: پس از من با دختر خواهرم امامه ازدواج نما، چون که او نسبت به فرزندانم مانند خودم دلسوز و متدیّن است. همانا مردان در هر حال، نیازمند به زن می باشند.

*** چهل حدیث از حضرت زینب (س) ***

۲۶ـ قالَتْ (علیها السلام): الْزَمْ رِجْلَها، فَإنَّ الْجَنَّهَ تَحْتَ اقْدامِها، و الْزَمْ رِجْلَها فَثَمَّ الْجَنَّهَ.

فرمود: همیشه در خدمت مادر و پای بند او باش، چون بهشت زیر پای مادران است; و نتیجه آن نعمت های بهشتی خواهد بود.

*** چهل حدیث از حضرت زینب (س) ***

۲۷ـ قالَتْ (علیها السلام): ما یَصَنَعُ الصّائِمُ بِصِیامِهِ إذا لَمْ یَصُنْ لِسانَهُ وَ سَمْعَهُ وَ بَصَرَهُ وَ جَوارِحَهُ.

فرمود: روزه داری که زبان و گوش و چشم و دیگر اعضاء و جوارح خود را کنترل ننماید هیچ سودی از روزه خود نمی برد.

*** چهل حدیث از حضرت زینب (س) ***

۲۸ـ قالَتْ (علیها السلام): اَلْبُشْری فی وَجْهِ الْمُوْمِنِ یُوجِبُ لِصاحِبهِ الْجَنَّهَ، وَ بُشْری فی وَجْهِ الْمُعانِدِ یَقی صاحِبَهُ عَذابَ النّارِ.

فرمود: تبسّم و شادمانی در برابر مومن موجب دخول در بهشت خواهد گشت، و نتیجه تبسّم در مقابل دشمنان و مخالفان سبب ایمنی از عذاب خواهد بود.

*** چهل حدیث از حضرت زینب (س) ***

۲۹ـ قالَتْ (علیها السلام): لا یَلُومَنَّ امْرُءٌ إلاّ نَفْسَهُ، یَبیتُ وَ فی یَدِهِ ریحُ غَمَر.

فرمود: کسی که بعد از خوردن غذا، دست های خود را نشوید دست هایش آلوده باشد، ـ چنانچه ناراحتی برایش بوجود آید ـ کسی جز خودش را سرزنش نکند.

*** چهل حدیث از حضرت زینب (س) ***

۳۰ـ قالَتْ (علیها السلام): اصْعَدْ عَلَی السَّطْحِ، فَإنْ رَایْتَ نِصْفَ عَیْنِ الشَّمْسِ قَدْ تَدَلّی لِلْغُرُوبِ فَاعْلِمْنی حَتّی ادْعُو.

روز جمعه نزدیک غروب آفتاب به غلام خود می فرمود: بالای پشت بام برو، هر موقع نصف خورشید غروب کرد مرا خبر کن تا برای خود ـ و دیگران ـ دعا کنم.

*** چهل حدیث از حضرت زینب (س) ***

۳۱ـ قالَتْ (علیها السلام): إنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً وَلایُبالی.

فرمود: همانا خداوند متعال تمامی گناهان بندگانش را می آمرزد و از کسی باکی نخواهد داشت.

*** چهل حدیث از حضرت زینب (س) ***

۳۲ـ قالَتْ (علیها السلام): الرَّجُلُ اُحَقُّ بِصَدْرِ دابَّتِهِ، وَ صَدْرِ فِراشِهِ، وَالصَّلاهِ فی مَنْزِلِهِ إلاَّ الاْمامَ یَجْتَمِعُ النّاسُ عَلَیْهِ.

فرمود: هر شخصی نسبت به مرکب سواری، و فرش منزل خود و برگزاری نماز در آن از دیگری در اُلویّت است، مگر آن که دیگری امام جماعت باشد و مردم بخواهند با او نماز جماعت را إقامه نمایند.

*** چهل حدیث از حضرت زینب (س) ***

۳۳ـ قالَتْ (علیها السلام): یا ابَه، ذَکَرْتُ الْمَحْشَرَ وَوُقُوفَ النّاسِ عُراهً یَوْمَ الْقیامَهِ، وا سَوْاتاهُ یَوْمَئِذ مِنَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ.

اظهار داشت: ای پدر، من به یاد روز قیامت افتادم که مردم چگونه در پیشگاه خداوند با حالت خواهند ایستاد ـ و فریاد رسی ندارد، جز اعمال و علاقه نسبت به اهل بیت (علیهم السلام) ـ.

*** چهل حدیث از حضرت زینب (س) ***

۳۴ـ قالَتْ (علیها السلام): إذا حُشِرْتُ یَوْمَ الْقِیامَهِ، اشْفَعُ عُصاهَ اُمَّهِ النَّبیَّ ۶٫

فرمود: هنگامی که در روز قیامت برانگیخته و محشور شوم، خطاکاران امّت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)، را شفاعت می نمایم.

*** چهل حدیث از حضرت زینب (س) ***

۳۵ـ قالَتْ (علیها السلام): فَاکْثِرْ مِنْ تِلاوَهِ الْقُرآنِ، وَالدُّعاءِ، فَإنَّها ساعَهٌ یَحْتاجُ الْمَیِّتُ فیها إلی اُنْسِ الاْحْیاءِ.

ضمن وصیّتی به امام علیّ (علیه السلام) اظهار نمود: پس از آن که مرا دفن کردی، برایم قرآن را بسیار تلاوت نما، و برایم دعا کن، چون که میّت در چنان موقعیّتی بیش از هر چیز نیازمند به اُنس با زندگان می باشد.

*** چهل حدیث از حضرت زینب (س) ***

۳۶ـ قالَتْ (علیها السلام): یا ابَا الحَسَن، إنّی لاسْتَحی مِنْ إلهی انْ اکَلِّفَ نَفْسَکَ ما لا تَقْدِرُ عَلَیْهِ.

خطاب به همسرش امیرالمومنین علیّ (علیه السلام) کرد و اظهار نمود: من از خدای خود شرم دارم که از تو چیزی را در خواست نمایم و تو توان تهیه آنرا نداشته باشی.

*** چهل حدیث از حضرت زینب (س) ***

۳۷ـ قالَتْ (علیها السلام): خابَتْ اُمَّهٌ قَتَلَتْ إبْنَ بِنْتِ نَبِیِّها.

فرمود: رستگار و سعادتمند نخواهند شد آن گروهی که فرزند پیامبر خود را به قتل رسانند.

*** چهل حدیث از حضرت زینب (س) ***

۳۸ـ قالَتْ (علیها السلام): … وَ النَّهْیَ عَنْ شُرْبِ الْخَمْرِ تَنْزیهاً عَنِ الرِّجْسِ، وَاجْتِنابَ الْقَذْفِ حِجاباً عَنِ اللَّعْنَهِ، وَ تَرْکَ السِّرْقَهِ ایجاباً لِلْعِّفَهِ.

فرمود: خداوند متعال منع و نهی از شرابخواری را جهت پاکی جامعه از زشتی ها و جنایت ها; و دوری از تهمت ها و نسبت های ناروا را مانع از غضب و نفرین قرار داد; و ی نکردن، موجب پاکی جامعه و پاکدامنی افراد می گردد.

*** چهل حدیث از حضرت زینب (س) ***

۳۹ـ قالَتْ(علیها السلام): وَ حَرَّمَ – اللّه – الشِّرْکَ إخْلاصاً لَهُ بِالرُّبُوبِیَّهِ، فَاتَّقُوا اللّه حَقَّ تُقاتِهِ، وَ لا تَمُوتُّنَ إلاّ وَ انْتُمْ مُسْلِمُونَ، وَ اطیعُوا اللّه فیما امَرَکُمْ بِهِ، وَ نَهاکُمْ عَنْهُ، فَاِنّهُ، إنَّما یَخْشَی اللّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءِ.

فرمود: خداوند سبحان شرک را (در امور مختلف) حرام گرداند تا آن که همگان تن به ربوبیّت او در دهند و به سعادت نائل آیند; پس آن طوری که شایسته است باید تقوای الهی داشته باشید و کاری کنید تا با اعتقاد به دین اسلام از دنیا بروید. بنابر این باید اطاعت و پیروی کنید از خداوند متعال در آنچه شما را به آن دستور داده یا از آن نهی کرده است، زیرا که تنها علماء و دانشمندان (اهل معرفت) از خدای سبحان خوف و وحشت خواهند داشت.

*** چهل حدیث از حضرت زینب (س) ***

۴۰ـ قالَتْ (علیها السلام): امّا وَاللّهِ، لَوْ تَرَکُوا الْحَقَّ عَلی اهْلِهِ وَ اتَّبَعُوا عِتْرَهَ نَبیّه، لَمّا اخْتَلَفَ فِی اللّهِ اثْنانِ، وَ لَوَرِثَها سَلَفٌ عَنْ سَلَف، وَ خَلْفٌ بَعْدَ خَلَف، حَتّی یَقُومَ قائِمُنا، التّاسِعُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ(علیه السلام).

فرمود: به خدا سوگند، اگر حقّ ـ یعنی خلافت و امامت ـ را به اهلش سپرده بودند; و از عترت و اهل بیت پیامبر صلوات اللّه علیهم پیروی و متابعت کرده بودند حتّی دو نفر هم با یکدیگر درباره خدا ـ و دین ـ اختلاف نمی کردند. و مقام خلافت و امامت توسط افراد شایسته یکی پس از دیگری منتقل می گردید و در نهایت تحویل قائم آل محمّد ( عجّل اللّه فرجه الشّریف ، و صلوات اللّه علیهم اجمعین) می گردید که او نهمین فرزند از حسین (علیه السلام) می باشد


گوشه ای از زندگی نامه امام جعفرصادق(ع) از ولادت تا شهادت را در اینجا بخوانید.

امام جعفر صادق(ع)، ششمین پیشوای شیعیان در هفدهم ربیع‌الاول متولد شدند که این حضرت در طول زندگی مبارک خود توانست نهضت علمی و فرهنگی بزرگی را شروع نماید و پایه‌های علمی مکتب شیعه را محکم کند تا جایی که از مذهب شیعه اثنی عشری با عنوان مذهب جعفری» و از آن حضرت با عنوان رئیس این مذهب یاد می‌شود. 

ولادت

امام صادق(ع) بنا به نقل برخی منابع، در 17 ریبع الاول سال 80 هجری و به نقل منابع دیگر، در سال 83 هجری دیده به دنیا گشودند. ایشان در مدینه و در زمان عبدالملک بن مروان متولد شدند. روزگارى كه امت اسلامى طعم تلخ حكومت ستمگرانه عبد الملک را مى‌چشيد، مبلغان فاسد انديشه‌‌هاى فاسد مى‌‌پراكندند و فرمانروايان ستمگر چيره بودند. مادر آن حضرت فاطمه (ام‌فروه) دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر مى‌‌باشد.

نام، نسب و القاب

جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب، ششمین امام مذهب شیعه امامی و پنجمین امام مذهب اسماعیلیه است. پدر او امام محمد باق(ع) و مادرش ام فروه دختر قاسم پسر محمد بن ابوبکربود. برطبق کشف الغمه، از آنجا که نسب مادر امام صادق(ع) هم از پدر و هم از مادر به ابوبکر می‌رسید، امام صادق گفته است: لَقَدْ وَلَدَنِي أَبُو بَكْرٍ مَرَّتَيْن‏» (من دو بار از ابوبکر متولد شد‌ه‌ام)؛ اما برخی از جمله علامه شوشتری و محمدباقر مجلسی، این روایت را جعلی می‌دانند.

کنیه‌ مشهور امام صادق(ع)، ابوعبدالله (ناظر به دومین فرزندش عبدالله افطح) است. با کنیه‌های ابواسماعیل (ناظر به فرزند ارشدش، اسماعیل) و ابوموسی (ناظر به دیگر فرزندش امام موسی کاظم(ع)) نیز از او نام برده‌اند.

مشهورترین لقب او صادق» است. برطبق روایتی، پیامبر اسلام(ص) این لقب را به او داده است تا از جعفر کذاب تمایز یابد؛[۷] اما برخی گفته‌اند امام صادق(ع) به جهت پرهیز از شرکت در قیام‌های عصر خود، صادق لقب گرفته است؛ چراکه در آن زمان به کسی که مردم را گرد خود جمع و به قیام برضد حکومت تحریک می‌کرد، کذّاب (دروغگو) می‌گفتند. در همان دوران ائمه این لقب برای امام صادق(ع) به کار می‌رفته است.

برخی از علماء اهل سنت چون مالک بن انس، احمد بن حنبل و جاحظ نیز از او با این لقب نام برده‌اند.

 

فرزندان امام صادق(ع)

از امام جعفر صادق(ع) هفت پسر و سه دختر بر جاى ماند كه عبارتند از:

1- اسماعیل معروف به اعرج که بزرگترين فرزند وی است. اسماعيل در زمان حيات حضرت از دنيا رفت. پس از شهادت حضرت صادق(ع) عده‌ ای از کج‌انديشان به امامت اسماعيل و عده‌ای به امامت فرزند اسماعیل محمد پيوستند که آنان را اسماعيليه می‌گويند.

2- عبدالله بن افطح : وی هميشه با خواسته‌ های پدر مخالفت می‌کرد. بعد از پدر مدعی خلافت و امامت شد و جمعی نيز امامت وی را پذيرفتند که آنان را فطحيه می‌نامند. بعدها چون مردم ضعف علمی و عملی وی را مشاهده کردند از او برگشته و به امامت موسی بن جعفر روی آوردند.

3- امام موسی کاظم(ع)

4- اسحاق بن جعفر صادق(ع) شخص جليل‌القدر و اهل فضل و تقوی بود و احاديث بسياری نقل کرده است و به امامت برادرش موسی عليه ‌السلام قائل بود.

5- محمد ديباج بن جعفرصادق(ع/9. اين شخص والا از شجاع‌ترين مردمان عصر خود بود و در تمام سال يک روز در ميان روزه‌دار بود. در سال يکصد و نود و نه به مأمون عباسی به خاطر ظلم‌ها و حق‌کشي‌های وی خروج کرد و مأمون نيز يکی از سرداران سپاه خود به نام عيسی جلودي را با لشکری مجهز به جنگ وی فرستاد. در اين جنگ سپاهيانش را فراری دادند و خود ايشان را نيز دستگير کردند. وقتی که به مرز خراسان رسيدند در محلی به نام فرقان چاپي» که امروزه معروف به لطف‌ آباد است دار فانی را وداع گفت.

6- عباس بن جعفر صادق(ع) است که سيد جليل‌ القدر و دانشمند و فاضلی بوده است.

7- علی بن جعفر(ع) شخص کثير الفضل و پرهيزگار و صاحب عقيده صادق بود. اين بزرگوار تحت تربيت برادرش حضرت موسی بن جعفر عليه‌السلام به مقامات عالی علمی و عملی نايل شد.

 دختران امام صادق(ع):

1- ام فروه که همنام مادرش بود. اين ام فروه عروس زيد بن علي بن الحسين بود.

2- اسماء

3- فاطمه

 

 سیمای آن حضرت

بیشتر شمایل آن حضرت مثل پدرش امام باقر(ع) بود. جز آنکه کمی باریکتر و بلندتر بود. مردی بود میانه بالا، افروخته روی، پیچیده موی و پیوسته صورتش چون آفتاب می‌درخشید. در جوانی موهای سرش سیاه بود. بینی‌اش کشیده و وسط آن اندکی بر آمده بود و برگونه راستش خال سیاهی داشت. محاسن آن جناب نه زیاد پرپشت و نه زیاد تنک بود. دندانهایش درشت و سفید بود و میان دودندان پیشین آن گرامی فاصله داشت. بسیار لبخند می‌زد و چون نام پیامبر برده می‌شد رنگ رخسارش زرد و سبز می شد. در پیری سفیدی موی سرش بر وقار و هیبتش افزوده بود.

 حاکمان دوران امامت ایشان

حیات امام صادق(ع)، با خلافت ده خلیفه آخر بنی امیه از جمله عمر بن عبدالعزیز و هشام بن عبدالملک و دو خلیفه نخست عباسی، سَفّاح و منصور دوانیقی هم‌زمان بود. او در سفر امام باقر(ع) به شام که به درخواست هشام بن عبد الملک صورت گرفت، همراه پدر بود. در امامت امام صادق(ع)، پنج خلیفه آخر اموی یعنی از هشام بن عبدالملک به بعد و سفاح و منصور خلفاء عباسی حکومت کردند. در این دوران حکومت بنی‌امیه ضعیف و سرانجام سرنگون شد و پس از آن بنی‌عباس روی کار آمدند. ضعف و عدم نظارت حکومت‌ها فرصت مناسبی برای امام صادق(ع) جهت انجام فعالیت‌های علمی فراهم کرد.البته این آزادی تنها در دهه سوم قرن دوم قمری، وجود داشت و پیش از آن در زمان بنی‌امیه و پس از آن به جهت قیام نفس زکیه و برادرش ابراهیم فشارهای ی فراوانی بر ضد امام صادق(ع) و پیروانش وجود داشت.

 

 فعالیت‌های علمی

در دوران امامت امام صادق(ع)، به علت ضعف حکومت اموی، آزادی بیشتری برای ابراز عقیده به وجود آمد و بحث‌های علمی بسیاری در موضوعات مختلف درگرفت. این آزادی علمی و دینی که برای کمتر امامی از ائمه دوازده‌گانه وجود داشت، سبب شد تا شاگردان امام آزادانه در مباحث علمی شرکت کنند. ابان بن تغلب گزارش کرده است که مردم در مسجد از او سؤالات فقهی‌شان را می‌پرسیدند. امام صادق(ع) با استفاده از این فرصت، روایات فراوانی در زمینه‌های گوناگونِ فقه، کلام و. بیان کرد. به گفته ابن حَجَر هیتمی، مردم از او دانش‌های فراوان نقل می‌کردند و آوازه او به همه جا رسیده بود. ابو بحر جاحظ هم نوشته است دانش و فقه او دنیا را پر کرده بود. حسن بن علی وشاء هم گفته است که نهصد نفر را در مسجد کوفه دیده است که از امام صادق(ع) حدیث نقل می‌کردند.

مناظرات علمی

در متون حدیثی شیعه، مناظرات و گفتگوهایی میان امام صادق(ع) و متکلمان مذاهب دیگر و نیز برخی از منکران وجود خدا گزارش شده است. در برخی از مناظرات، شاگردان امام صادق(ع) در حضور وی در زمینه‌ای که تخصص داشته‌اند، با دیگران مناظره کرده‌اند. در این جلسات امام صادق(ع) بر مناظره نظارت کرده و گاه خود نیز وارد بحث شده است. برای مثال در گفتگو با عالمی اهل شام که خود درخواست مناظره با شاگردان امام صادق(ع) را داشت، امام از هشام بن سالم خواست تا در زمینه کلام با او گفتگو کند. همچنین از فردی که قصد مناظره با او را داشت، خواست تا در هر زمینه‌ای که می‌خواهد، ابتدا با شاگردانش گفتگو کند و در صورت غلبه بر آنها با او مناظره کند. آن فرد در زمینه قرآن با حُمران بن اَعیَن، در زمینه ادبیات عربی با اَبان بن تَغلِب، در فقه با زُراره و در کلام با مؤمن الطّاق و هِشام بن سالم مناظره کرد و مغلوب شد.

احمد بن علی طبرسی در کتاب الاحتجاج مجموعه‌ای از مناظرات امام صادق(ع) را گرد آورده است که برخی از‌ آنها عبارت‌اند از:

مناظره با یکی از منکران خدا درباره وجود خدا

مناظره با ابوشاکر دَیصانی، درباره وجود خدا

مناظره با ابن ابی العوجاء درباره وجود خدا

مناظره با ابن ابی العوجاء درباره حدوث عالَم

مناظره‌ای طولانی با یکی از منکران وجود خدا درباره مسائل مختلف دینی

مناظره با ابوحنیفه درباره شیوه استنباط احکام فقهی، به‌ویژه قیاس

مناظره با برخی از علماء معتزله درباره شیوه انتخاب حاکم و برخی احکام فقهی

 

تشکیل حکومت

سياست نخست امام صادق(ع) يك سياست فرهنگى و در جهت پرورش اصحابى بود كه از نظر فقهى و روايى از بنيان‌گذاران تشيع جعفرى به شمار آمده‌اند. تلاش‌هاى سياسى امام در برابر قدرت حاكمه در آن وضعيت، در محدوده نيى از حكومت موجود، عدم مشروعيت آن و ادعاى امامت و رهبرى اسلام در خانواده رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بود. از نظر امام صادق(ع) تعرض نظامى عليه حاكميت، بدون فراهم آوردن مقدمات لازم، كه مهمترينش كار فرهنگى بود، جز شكست و نابودى نتيجه ديگر نداشت. چنانكه در جريان حركتى كه زيد بن على و پس از آن يحيى بن زيد در خراسان به آن دست زدند، بنى عباس بيشترين بهره را برده و در عمل، خود را به عنوان مصداق شعار الرضا من آل محمد» تبليغ كردند.

نتيجه كار بعدها معلوم شد؛ زيرا فقه جعفرى، بنيانگذار تشيع نيرومندى گشت كه روز به روز اوج بيشترى گرفت؛ اما زيديه كه منحصرا در خط سياست‌ بود، رو به افول گذاشتند.

خصوصیات اخلاقی امام صادق(ع)

 در منابع روایی در زمینه ویژگی‌های اخلاقی امام صادق(ع) گزارش‌هایی از زهد، انفاق، علم فراوان، عبادت بسیار و تلاوت قرآن آمده است. محمد بن طلحه امام صادق(ع) را از بزرگترین افراد اهل بیت، دارای علم فراوان، بسیار اهل عبادت و زهد و تلاوت قرآن توصیف کرده است. مالک بن انس از ائمه فقهی اهل سنت گفته است: در مدتی که پیش امام صادق(ع) می‌رفته، همیشه او را در یکی از سه حالت نمازخواندن، روزه‌داری و ذکرگفتن دیده است».

به گزارش بحار الانوار، امام در پاسخ به درخواست فقیری، چهارصد درهم به او داد و چون سپاس‌گزاری او را دید، انگشترش را هم که ده هزار درهم می‌ارزید، به وی بخشید. روایت‌هایی نیز از انفاق‌های پنهانی امام صادق(ع) در دست است. به نوشته کتاب کافی، او شب‌ها مقداری نان و گوشت و پول در کیسه می‌ریخت و به صورت ناشناس به در خانه تهیدستان شهر می‌برد و میان آنها تقسیم می‌کرد. ابوجعفر خثعمی نقل کرده است که امام صادق(ع) کیسه پولی را به او داد و از او خواست آن را به فردی از بنی‌هاشم بدهد و نگوید که چه کسی آن را فرستاده است. به گفته خثعمی هنگامی که آن فرد پول را گرفت، برای فرستنده آن دعا کرد و گفت: او همیشه برایش پول می‌فرستد؛ اما امام صادق(ع)، باوجود ثروتش چیزی به او نمی‌دهد».

 شهادت

 بسیاری از منابع متقدم شیعه و سنی از شهادت امام صادق(ع) سخن نگفته‌اند. برخی از علماء شیعه همچون شیخ مفید درگذشت او را به مرگ طبیعی دانسته‌اند. برخی نیز با تکیه بر حدیثی که می‌گوید امامان با قتل از دنیا می‌روند، گفته‌اند امام صادق(ع) شهید شده است. شیخ صدوق تصریح کرده است که امام صادق(ع) به دستور منصور دوانیقی و بر اثر مسمومیت از دنیا رفته است.


آن قدر عاشق خدا باش که غیرخدا را فراموش کنی اگر اراده کنی که خودت را حفظ بکنی پروردگار هم هنگام ارتکاب گناهان ، برای تو ایجاد مانع می کند به کوچکی گناه نگاه نکن بلکه به بزرگی کسی نگاه کن که از او نافرمانی کرده ای. برخلاف آنچه که تصور می شود یاد امام حسین علیه السلام فقط مخصوص یک روز ، یک دهه و یک اربعین نیست یک زندگی، او را در قلب و ذهنت داشته باش بگذار پیام و عطرابن گل سرخ بی نظیر ، یک عمر معطرت کند .
حديث هاي گهرباري كه از حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام نقل شده وبلاک عاشقانه ثار الله متأسفانه تعداد اندكي از آن ها به دست ما رسيده است كه تعدادشان از پنج عدد نمي كند. احاديثي كه آن حضرت نقل كرده و با سلسله سند خود، به حضرت فاطمه زهرا عليها السلام مي رسند، عبارت اند: ۱. حديث غدير و حديث منزلت حَدَثتنا فاطمة بنت علي بن موسي الرضا عليه السلام حدثتني فاطمة وزينب و ام كلثوم بنات موسي بن جعفر عليهما السلام قلن: حدثتنا فاطمة بنت جعفر بن محمّد الصادق عليه
الله مشهورترین و زیباترین نام‌ و به معنای خداوند است اسامی نیکوی خداوند یا همان اسماء حسنی شامل صفات و نام‌هایی برای خداوند است که هر کدام از آن‌ها فضیلتی خاص برای رفع گرفتاری‌ها و بر آورده شدن حوائج دارند. معانی نام‌های زیبای خداوند به طور کلی اسامی خداوند که در قرآن کریم ذکر شده‌اند به بیش از ۲۰۰ نام می‌رسد. در میان این نام‌ها، ۹۹ عدد از آن‌ها را اسماء الحسنی یا نام‌های نیکوی خداوند می‌نامند. در این مقاله مشهورترین و زیباترین نام‌های خداوند با معنی جمع
دعای رزق و روزی فراوان دعا برای ثروت عظیم : در این مقاله می خواهم دعاهایی که برای افزایش رزق و روزی است را به شما معرفی کنم که بتوانید از طریق آن به هر آنچه که می خواهید برسید. اگر به دنبال فراونی و افزایش رزق و روزی خود هستید این مقاله را بخوانید و موارد خواسته شده را انجام دهید تا خداوند روزی فراوان و حلال به شما عطا بفرماید. ذکر افزایش رزق و روزی: مرحوم کشمیری فرمود روزی از استادم مرحوم قاضی کیمیا خواستم گفت فردا بیا روز بعد که پیش او رفتم گفت این ذکر
زمان مطالعه : 5 دقیقه دجال در لغت به معنی شخص دروغ گو و بسیار فریب کار است که می گویند قبل از ظهور امام زمان (عج) آمده و بسیاری از مردم را فریب خواهد داد. دجال آخرامان کیست و چه ویژگی هایی دارد ؟ در روایات اسلامی درباره دجال این طور آمده است که او در آخرامان و پیش از قیام حضرت مهدی (عج) و به احتمال زیاد از خراسان ظهور خواهد کرد و پس از آن با انجام کارها و معجزات شگفت آور، بسیاری از مردم را فریب خواهد داد.
1.اقرار به رسالت پدر در شكم مادر وقتى كه كفار از پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) انشقاق قمر را خواستند، زمانى بود كه خديجه (سلام الله عليها) به فاطمه (سلام الله عليها) حامله بود و خديجه از اين سؤ ال كفار ناراحت شده و گفت زهى تاءسف براى كسانى كه محمد را تكذيب مى كنند! در حالى كه او فرستاده پروردگار من است . پس فاطمه (سلام الله عليها) از شكم مادرش صدا كرد اى مادر! نترس و محزون نباش ، زيرا خدا با پدر من مى باشد.
ده سال پس از رحلت حضرت رسول(ص) و حضرت فاطمه(س)، بنابر وصیت خود حضرت فاطمه (س) وقتی علی(ع) به فکر گرفتن همسر دیگری بود، عاشورا در برابر دیدگانش بود. برادرش عقیل » را که در علم نسب‏ شناسی وارد بود و قبایل و تیره‏ های گوناگون و خصلتها و خصوصیّتهای اخلاقی. زندگینامه مادر مهتاب حضرت ام البنین (س) السلام ای گوهر دریای عشق السلام ای لاله صحرای عشق السلام ای مظهر صبر و وفا السلام ای زوجه شیر خدا السلام ای باغبان لاله‏ها ای به حیرانت همه آلاله ‏ها خوانده‏ای خود
خداوند به خضر (ع) توان و قدرت نیرومندی عطا کرده، چنانکه طریحی می نویسد: خداوند به خضر توان و قدرت بسیار بالایی عطا کرد و مسئول مقدمه الجیش ذی القرنین بوده است.» زندگینامه حضرت خضر (ع) حضرت خِضر، یکی از اولیای الهی که برخی او را پیامبر نیز دانسته‌اند. نامش به صراحت در قرآن نیامده ولی بر اساس برخی احادیث او همان شخصی است که داستان موسی و خضر با او در سوره کهف آمده است. در این آیات خضر دارای علم لدنی توصیف شده است.

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها